آخرین قاصدک

  • خانه 
  • تماس  
  • ورود 

یکی از دوستان اهل سنت: چون علی (ع) دخترش را به ازدواج خلیفه‌ی دوم درآورد، یا فدک و ماجرای خانه‌ی فاطمه صحت ندارد و یا آنان آشتی کرده و ماجرای کربلا دروغ است؟

14 اردیبهشت 1391 توسط مرادی


اگر چه این دوست اهل سنّت بسیار سعی نموده تا بحثی بر مبنای سفسطه ارائه دهد، اما در این امر نیز موفق نبوده است. در هر حال پاسخ وی با همان شیوه‌ای که متوسل شده ایفاد می گردد:

الف – به ایشان بفرمایید که بافتن این همه صغرا و کبرا برای پاک کردن سه صورت مسئله (به جای یافتن پاسخ) است. و این خود اذعانی است بر این که اگر مسئله‌ی فدک یا ماجرای خانه‌ی فاطمه (ع) یا کربلا صحت داشته باشد، هیچ توجیهی ندارد و باید به خیلی از مسائل و مباحث اقرار نمود.

ب – اما ازدواج دختر یکی با شخص یا پسر دیگری و …، به هیچ وجه دلیل متقن و مقبولی بر وقوع یا عدم وقوع یک یا چند حادثه‌ی تاریخی نیست. مضافاً بر این که ازدواج بزرگان بر اساس عشق و عاشقی و لذت و شهوت نیست، بلکه مصالح اجتماعی بسیار متعدد و مهمی در نظر گرفته می‌شود.

آیا می‌توان گفت چون آسیه همسر فرعون شد، پس فرعون بسیار علیه‌السلام بوده است؟ آیا می‌توان مدعی شد چون امام حسن مجتبی و امام جواد (ع) با قاتلین خود ازدواج کردند، پس لابد آنان در قتل امام محق بودند؟ لذا جهت محو کردن فصل‌ها و فرازهای مهمی از یک تاریخ، نمی‌توان به این شیوه‌ها و سفسطه‌ها متوسل شد. جواب نمی‌دهد.

ایشان اگر می‌خواهند بدانند تاریخ صدر اسلام چگونه بوده و آیا حوادثی چون فدک، خانه‌ی فاطمه (ع) و ماجرای کربلا اتفاق افتاده است یا خیر؟ بهتر است تاریخ بخوانند. دست کم کتب تاریخی و روایات معتبر خودشان [مثل تاریخ طبری، صحیح مسلم و بخاری و …] را مطالعه نمایند.

ب – فدک، یک سرزمین است و با قهر و آشتی دو تن با یک دیگر، نمی‌توان وجود این سرزمین را نفی یا اثبات نمود. در تواریخ اهل سنّت نیز مثبوت است که این سرزمین متعلق به شخص پیامبر اکرم (ص) بوده و آن را چهار سال قبل از رحلت به دخترشان هدیه نمودند و اساساً حتی ارث هم نیست که بگویند از پیامبر (ص) ارث نمی‌ماند، بلکه هدیه است و حضرت فاطمه (ع) نیز چهار سال تمام کشاورزی بر آن سرزمین را مدیریت کرده و درآمد حاصله را بین فقراء مدینه توزیع می‌کردند.

اگر همه‌ی دختران ائمه (ع) با همه‌ی سران مخالف ازدواج کرده باشند نیز دلیل نمی‌شود تا فرازی دیگر از تاریخ، مثل ماجرای خانه‌ی فاطمه (ع)، دستور به جمع‌آوری و آتش زدن هیزم، شکستن در، سقط محسن، ریسمان به گردن علی (ع) انداختن و …، محو و تکذیب شود. این نیز حادثه‌ای است که در تاریخ همه‌ی مذاهب اسلامی مثبوت است.

ج – دوستان اهل سنت، از آن جهت که معتقد، مکلف و موظفند حضرت علی علیه‌السلام را دست کم به عنوان خلیفه‌ی چهارم قبول کنند و هر چه در شأن سه خلیفه‌ی قبل می‌دانند، درباره‌ی او نیز قبول کنند، دچار تعارض می‌شوند و جهت فرار از پاسخ و وجدان درد به سفسطه می‌پردازند و در نهایت سعی دارند اثبات کنند که آن دو در نهایت آشتی کرده و همه‌ی اختلافات برطرف شد.

حال فرض می‌کنیم که اصلاً آن طور که باب میل اهل سنت است، چنین شده باشد. چه ربطی دارد به خروج معاویه لعنة‌الله علیه بر خلیفه‌ی چهارم علی علیه‌السلام. مگر بر اساس اعتقادات و فقه اهل سنت، خروج بر خلیفه‌ی بر حق دلیل بر کفر و ارتداد و بغی نیست و قتلش واجب نمی‌گردد؟! پس چرا می‌خواهند خروج معاویه را توجیه کنند و این ملعون را که هیچ ربطی به هیچ یک از مذاهب اسلامی ندارد، تطهیر کنند؟!

این که دختر حضرت علی علیه‌السلام به عقد عمر درآمده باشد، چه ربطی دارد به خروج معاویه به خلیفه‌ی بعد از علی (ع)، یعنی امام حسن (ع)؟ چه ربطی دارد بر پاره کردن و نادیده گرفتن معاهده؟ چه ربطی دارد بر وصیت به جانشینی یزید بر خلاف وعده و تعهدش؟ و چه ربطی دارد به ظلم و جنایت یزید در کربلا؟! آخر یک ازدواج چگونه ثابت می‌کند که یک حادثه‌ی تاریخی بزرگ در تاریخ اسلام مانند کربلا، که در تمامی کتب تاریخی اسلامی و غیر اسلامی ثبت است، واقع نشده باشد؟!

مضافاً بر این که مگر آنان (اهل سنت)، خلیفه‌ی دوم عمر را با معاویه و یزید یکی و یا هم خط می‌دانند؟!

بهتر است این دوست اهل سنت، کمی بیشتر کتاب بخواند. دست کم کتب معتبر خودشان را کمی مطالعه نماید. این روش‌های در بحث بیشتر به ضررشان تمام می‌شود.

 2 نظر

چرا حضرت علی (ع) به رغم برخورداری از قدرت بدنی کافی، در مقابل ظلم به حضرت زهراء علیهاالسلام کاری نکرد؟

14 اردیبهشت 1391 توسط مرادی


لازم است به چند نکته‌ی مهم توجه شود:

اول: فقط کسانی که از قوه‌های علم، عقل و ایمان برخوردار نیستند، به قوه‌ی قدرت بدنی یا فیزیکی اتکا و بسنده می‌کنند (چه در درگیری‌های فردی و چه در جنگ‌ها و تکیه به تسلیحات، مثل امریکای امروز).

دوم: آن که چنین افرادی، هدفی جز «من» و آن هم «من طبیعی و مادی – یا من حیوانی» ندارند، لذا فقط در پی پاسخ خواسته‌ی نفس حیوانی خود عمل می‌کنند، اما کسانی که از قوای «علم، عقل و ایمان» برخوردارند، اهداف والاتری داشته و مقاصد بلندتری را در نظر دارند که گاه و یا حتی اغلب مجبور می‌شوند برای تحقق آن اهداف بلند و انجام رسالت، از خواسته‌ها یا منافع شخصی خود بگذرند. رسالت حضرت امیر المؤمنین علیه‌السلام، فقط دفاع ظاهری و آن هم از ظلم ظاهری و فیزیکی به حضرت سیدة النساء (ع) نبود که بپرسیم: «پس چرا کاری نکرد»؟ بلکه حفظ و نشر اسلام،  بیداری و بصیرت بخشیدن به مردم، مقابله ریشه‌ای با ظلم در زمینه‌ها و اشکال مختلفش و هدایت بشر به سوی کمال «قرب الهی» از وظایف اصلی آن حضرت بود که سبب تحمل بسیاری از صدمات و لطمات می‌گردید.

سوم: اساساً القای این که حضرت (ع) کاری نکرد، یک دروغ، تحریف و اتهام هدفدار برای ظلم بیشتر و انحراف عمیق‌تر اذهان عمومی می‌باشد. مگر می‌شود که حضرت هیچ کاری نکرده باشند و دست روی دست گذاشته و نگاه کنند؟!

لذا از سویی شاهدیم که وقتی حضرت زهراء علیهاالسلام (البته نه به خاطر حقوق شخصی و نفس) بلکه به خاطر رفع غصه‌‌ها و دغدغه‌های آن حضرت می‌پرسند: شما که چنین و چنان هستی و قدرتت زبانزد است، چرا انتقام نمی‌گیرید و یا به قول ما «چرا عمل متقابل به مثل نمی‌نمایید؟» حضرت پاسخ عملی می‌دهند. یعنی لباس رزمش را پوشیده و شمشیر را بر می‌دارد. اما به هنگام خروج و با بلند شدن صدای اذان، از همسرش می‌پرسد: «یا فاطمه، آیا انتقامت را می‌خواهی یا حفظ و بقای دین پدرت را ؟» و ایشان هر کدام را می‌خواست، حق بود. اما او نیز معصوم است و همان رسالت را دارد، لذا پاسخ می‌دهد: «حفظ و نشر دین پدرم را». حضرت بر می‌گردد و سلاح بر زمین می‌گذارد و می‌فرماید: «پس مجبورم سکوت و تحمل کنم».

یا همین‌طور شاهدیم که وقتی به خانه‌ی حضرت ریختند، امام ساکت نشسته بودند، بلکه به عمر حمله برده و او را زمین زدند و روی سینه‌‌‌ی او نشسته و بدین مضمون فرمودند: والله تو می‌دانی که [برای حفظ دین] مجبور به سکوت هستم، وگرنه نه تو و نه هیچ کس دیگری نمی‌توانست به زور وارد خانه‌ی علی شود. و در تاریخ مثبوت است که علی (ع) در حال درگیری بود که او را به ریسمان کشیدند و آن ضربات را بر همسرش وارد نمودند.

هم چنین برخورد ایشان پس از شهادت و در بقیع که می‌خواستند خاکش را زیر و رو کرده و بدن مبارک حضرت فاطمه (ع) را خارج نموده و به اصطلاح از اول و به دست خودشان غسل، کفن و دفن کنند، شاهد دیگری بر مدعا و نیز قدرت فیزیکی و استفاده‌ی حکیمانه از آن است. ایشان در بقیع حاضر شده و خطاب به آن جمع کثیر بدین مضمون فرمودند: «والله اگر نوک تیشه‌ای به زمین بخورد، همه شما را می‌کشم». یکی از بزرگان قوم با دیدن تنهایی علی (ع) و کثرت جماعت خود، به قصد تحقیر و شاید تمام کردن کار به ایشان حمله کرد، اما علی (ع) او را زمین زد و بر سینه‌اش نشست و شمشیر بر گردنش گذاشت که ابوبکر نزدیک شد و پس از اصرارها گفت: «علی جان، تو را به جان رسول خدا قسم می‌دهم که رها کن». و ایشان بلند شدند و آنها نیز بقیع را ترک کردند و وصیت فاطمه (ع) مبنی بر مخفی ماندن قبر – که مبین بسیاری از حقایق و معرف حق و باطل است- محقق شده و دوام یافت. [اگر چه این واقعه دلیل بر بودن مزار ایشان در بقیع نمی‌باشد].

چهارم: دفاع از حق الهی حاکمیت و باز پس گرفتن آن، اولی‌تر از دفاع از حقوق شخصی بود. پس اگر حضرت علی (ع) به خاطر حفظ و اشاعه و انتقال اسلام ناب به مردم زمان و نسل‌های دیگر، مجبور به سکوت و تحمل گردید، تحمل ظلم‌های فیزیکی و خودداری از اقدام متقابل، نه تنها عجیب نیست، بلکه با گذشت تاریخ معلوم شد که بسیار حکیمانه و بر اساس هدف الهی، علم، حکمت و بصیرت بوده است.

 3 نظر

بیانات گهربار امام حسن (ع)درباره حضرت فاطمه(س)

31 فروردین 1391 توسط مرادی

صفحات: 1· 2

 2 نظر

ای وای مادر

29 فروردین 1391 توسط مرادی

« السلام علیک يا فاطمه الزهرا (س) »

يا مولاتی يا فاطمةُ أغيثينی

ای مولای من ؛ يا فاطمه  به فرياد من برس ! 








 تا   زخمهای  کهنه  دل  را   دوا  کنم

 با  ذکر  نام   پاک  تو   ذکر خدا  کنم

 يافاطمه به سجده بگويم به صد نفس  مولای من تويی و به حاجت صدا کنم
 تا  پا نهم  به خاک  مدينه  به  ياد  تو  خاکش ز  بهر  چشم  ترم  توتيا  کنم
 چون آن ضريح گمشده پيدا نمی کنم  اندر  کنار   قبر  نبی  عقده  وا  کنم
 من عهد بسته ام که بميرم  ز داغ تو  عهدی دگر کنم که به عهدم وفا کنم
 غمهای آسمان که هجوم آورد به دل  رفع غم  گران  به  حديث  کساء‌ کنم
 مهدی کجاست تا که به امر ولايتش  سرهای دشمنان  تو  از تن جدا کنم

التماس دعا                            حميد رضا فاطمی

 نظر دهید »

چگونه باشیم

25 فروردین 1391 توسط مرادی
ای غایب از نظر که دل از ما ربوده ای
وی گوهری که جلوه به عالم نموده ای
در غیبتی ولیک چو خورشید پشت ابر
روزی نبوده است که با ما نبوده ای
بیاییم دقيقاً آن چيزي را كه خدا دوست دارد در زندگي دنبال كنیم
بیاییم قبل از اينكه دير شود مطالب صحيح را ياد بگيريم ! قبل از اينكه دير شود، واجد آن شويم و ديگران را به اين سو دعوت كنيم . ياور مهدي (عج) شويم و ديگران را بسوي ياوري مهدي(عج) دعوت كنيم
در سوره مائده آيه 54 خداوند مي‌فرمايد : ذلِكَ فَضْلُ اللّهِ يُؤْتيهِ مَنْ يَشاءُ وَ اللّهُ واسِعٌ عَليمٌ خدا ” به هر كسي كه بخواهد ” فضلش را عطا مي‌كند و در سوره اعراف آيه 128 نيز اينطور آمده است : إِنَّ اْلأَرْضَ لِلّهِ يُورِثُها مَنْ يَشاءُ مِنْ عِبادِهِ زمين از آنِ خداست و خداوند آن را به هر كسي كه بخواهد عطا مي‌كند . پس بیاییم بهانه دست خدا بدهیم و طالب خوبیها باشیم
و بهترین خوبی بر پایی ظهور امام زمان (عج) است
ما واجد شرایط عامه و خاصه شویم
تا خدا نیز به این بهانه بیشترین عطا ها را شامل ما نماید
انشاء الله


 5 نظر

الگوی ولایت مداری حضرت زهرا(س)درعصرظهور

25 فروردین 1391 توسط مرادی

 

حضرت مهدي (عج) ادامه دهنده راه حضرت زهرا(س) و آيينه تمام نماي اوست. زيرا اهداف و راه آن هر دو يكي است. هنگامي كه پيامبر(ص) در بستر ارتحال بود و حضرت زهرا(س) حال پدر را مشاهده كردگريست و كم كم صدايش بلند شد. پيامبر(ص) علت را جويا شد. حضرت صديقه  كبري عرض كرد: «بعد از شما از تباهي و ضايع شدن دين و عترت مي‌‌ترسم»(1)اينجا بود كه رسول خدا(ص) او را دلداري و تسلّي خاطر داد به اين كه مهدي امت از نسل تو ظهور مي‌‌كند و ريشه گمراهي را از ميان بر مي‌‌چيند.

حضرت زهرا(س) و حضرت مهدي(عج) هر دو احياگر سنت فراموش شده جدّشان بودند و هستند. و هر دو مظلوم واقع گرديند. اميرالمومنين علي(ع) در ترسيم مظلوميت همسرش فرموند: «ان فاطمة بنت رسول الله لم تزل مظلومة من حقها ممنوعة» «يعني فاطمه(س) دختر پيامبر(ص) همواره ستم ديده و از حق خود محروم بود». همچنين حضرت در ترسيم مظلوميت و غربت فرزندش مهدي (عج) فرمودند: «صاحب هذالامر الشريد الطريد الفريد الوحيد» يعني صاحب اين امر، همان رانده شده، دور شده، يگانه و تنهاست.

 

از طرفي بايد دانست ولايت، عشق وم محبت نيست بلكه لازمة ولايت، عشق و محبت است ولايت يك چينش اجتماعي است و چينش، يك نظم همراه با جلو رفتن به سوي كمال انساني، اگر در جامعه، مظهر خدا كه امام معصوم(ع) است در رأس مخروط جامعه قرار گيرد، جامعه‌اي ولايي تشكيل مي‌‌شود كه به رفع تمام نياز‌‌هاي مردم مي‌‌پردازد. پس جريان سقيفه به ما مربوط مي‌‌شود. زيرا اگر در آن زمان حاكميت در مسير امامت و ولايت قرار مي‌‌گرفت، ديگر وضعيت بشر به اين شكل نبود. حضرت صديقه كبري (س) به خوبي از آينده بشر آگاه بود. لذا به ايستادگي در مقابل جريان ولايت ستيز پرداخت و با آن مبارزه نمود و در اين راه از روش‌‌هاي مختلفي كه ذكر شد استفاده كرد تا بتواند صداي حقانيت اسلام را به گوش همه مسلمانان برساند؛ فلذا حكومت مدينة فاضله حضرت زهرا(س) در زمان ظهور حضرت مهدي(عج) تحقق مي‌‌يابد.

 

بنابراين منتظران بايد با سرمشق قرار دادن الگوي ولايت مداري حضرت زهرا(س)، راه آنحضرت را كه همانا دفاع از ولايت تا مرز جانفشاني و شهادت ادامه دهند. در پايان متذكر مي شويم كه نبايد حضرت زهرا(س) را تنها، الگويي براي زنان معرفي كنيم، بلكه اگر هر زن و مردي، عبوديت، تقوا و ولايت مداري حضرت زهرا(س) را داشته باشد به مراتب بلند زندگي دست خواهد يافت. در حقيقت نسبت دادن الگوي زنان، جفا به ايشان است. زيرا حضرت زهرا(س) الگوي تمام بشريت است و القابي چون «سيده نساء العالمين»،  كافي است تا همه انسان‌‌ها، ايشان را براي الگوي زندگي خود انتخاب كنند. اين القاب، بدين سبب به حضرت زهرا(س) نسبت داده شده كه ايشان نمونه كامل دينداري، حق مداري و دفاع ازنبوت و ولايت تا سرحد جان، بوده است. به حق بايد فاطمه زهرا(س) را اولين شهيد راه دفاع از ولايت علوي دانست. كه در دفاع از اميرالمومنين علي(ع)، به اين مقام دست يافت. بنابراين نتيجه فعاليت‌‌هاي حضرت زهرا(س) در دفاع ازامام علي(ع)، روشنگري‌‌ها و حق گويي‌‌هايي بود كه در طول تاريخ براي اثبات حقانيت ولايت امامان معصوم(ع) به كار گرفته شده است.

(1) نهج الحياة، ص 62، بحارالانوار،  ج22، ص 484.

+ نوشته شده  توسط هادی مجیدی 
 1 نظر

حضرت زهرا(س)بهترین نماد ولایت پذیری

25 فروردین 1391 توسط مرادی

 

مساله ولايت يكي از اركان اصلي اسلام است كه در روايات، احاديث و آيات قرآن كريم نيز بدان اشاره شده و اهتمام پيامبر اكرم (ص) نيز كه بارها از حضرت علي (ع) به عنوان وصي و ولي مومنان پس از خود ياد كرده به خوبي اهميت اين جايگاه مهم را نشان مي دهد.
خداوند متعال نيز در آيه 67 سوره مائده ابلاغ ولايت را روز اتمام و اكمال دين مي شمارد و اين اهميت كافي بود تا حضرت زهرا (س) دختري كه از سوي پدر بزرگوارش 'ام ابيها' لقب گرفته است تمام قد به دفاع از ولايت اين عمود خيمه اسلام برخيزد و در اين راه روشنگري كند.
خطبه فدكيه حضرت زهرا (س) يكي از نمونه هاي دفاع حضرت از شان و جايگاه حضرت علي(ع) است. اين خطبه بنا به نقل ابن ابي الحديد در شرح نهج البلاغه، حدود 10 يا 12 روز پس از رحلت پيامبر (ص) در مسجدالنبي ايراد شده است.
هر چند در ابتدا بحث گرفتن فدك از حضرت زهرا (س) مطرح بود اما در ادامه به مساله بيعت امام علي(ع) با خليفه اول كشيده شد و حضرت در دوران كوتاه پس از رحلت پيامبر (ص) تا وفات به روش هاي مختلف و در مقاطع گوناگون حق ولايت امام علي(ع) را يادآور شدند.
گر چه حضرت فاطمه (س) در تمامي ابعاد، الگويي جاودان براي حيات طيبه انسان هاست اما ولايت پذيري او مي تواند براي امروز و فرداي همه پيروان مكتب اسلام درس هاي بزرگي داشته باشد.
حضرت فاطمه (س) را بايد بي ترديد بزرگترين حامي و فدايي ولايت، شيداترين پروانه شمع امامت و پروانه عاشقي دانست كه با سوختن و فدا كردن خود درس ولايت مداري و امام محوري را به همگان آموخت.
اين بانوي بزرگوار پهلويش شكست اما لحظه اي از ياري ولي امر خويش از پاي ننشست.
مهم‌ترين نقش حضرت زهرا (س) در كنار حضرت علي (ع) نه به عنوان همسر بلكه در جايگاه دفاع از ولايت مشاهده مي‌شود.
در ميان اهل بيت پيامبر (ص)، حضرت علي (ع) در برهه‏اي از زمان، بنابر مصلحت زمان خويش‏ سكوت كرد و چه كسي مي‏توانست‏ با ايستادگي در برابر جريان حذف ايشان حقايق را براي حق طلبان روشن كند جز حضرت زهرا (س).
در تمامي دوران‏ها، ولايت مورد هدف تمامي دنياطلبان براي رسيدن به اهداف شوم خود بوده است و حضرت زهرا (س) به عنوان اولين حامي و مدافع ولايت، آغازگر دفاع از حريم ولايت است.
دفاعيات و مبارزات حضرت زهرا (س) از آن جهت مهم و سرنوشت‏ساز است كه الگويي براي مبارزه وجود نداشت و ايشان خود طراح مبارزه با تحريف و ترسيم كننده‏ نقشه‏ دفاع از ولايت شد و چون سياستمداري قهرمان در صحنه،‏ ظاهر شد.
پس از رحلت نبي‌اكرم (ص)، اميرالمومنين (ع) سياست‏ سكوت اعتراض‏آميز و در عين حال همراه با همكاري حساب شده با خلفا را به عنوان بهترين راه نجات امت اسلامي از هلاكت و گمراهي برگزيد. دليل اين امر را در موارد زير مي‏توان يافت:
- مردم به دليل تعصبات قومي حاضر نبودند بار ديگر فردي از بني هاشم حاكميت را به دست گيرد.
- برخي از مردم روي شخص علي (ع) حساسيت‏ خاصي داشتند، چراكه آن حضرت در خلال جنگ‏هاي صدر اسلام، بسياري از سران قريش را به هلاكت رسانده بود، از اين رو كينه‏اي عميق از ايشان به دل گرفتند.
- رقباي امام علي (ع) در امر خلافت، به هيچ قيمتي حاضر به چشم پوشي از مسند خلافت نبودند و اگر حضرت مخالفت علني مي‏كرد، آن‏ها قبايل حامي خود را عليه بني‏هاشم بسيج كرده، يك جنگ قبيله اي تمام عيار شروع مي‏شد و وحدت و انسجام اصحاب پيامبر (ص) در همان روزهاي نخست از دست مي‏رفت و هسته‌ مركزي نظام اسلامي به شدت تضعيف مي‏شد.
اين اختلاف چند پيامد مهم داشت:
اول اينكه با اين درگيري‏ها زمينه به قدرت رسيدن بني اميه فراهم مي‏آمد، پس از ماجراي سقيفه، ابوسفيان سركرده‌ بني اميه سعي كرد آتش درگيري و نزاع را در ميان اصحاب برافروزد، لذا نزد علي (ع) آمد و گفت: 'سوگند به خدا! اگر بخواهي، اين شهر را عليه ابوبكر، پر از سواره و پياده مي‏كنم.'
اما امام علي(ع) با فراست‏ خاص و بينش عميق سياسي و اجتماعي خويش پي برده بود كه اگر اين نزاع بين اصحاب به وقوع بپيوندد سرانجام به پيروزي ابوسفيان و فرزندانش ختم خواهد شد، لذا به او فرمود: 'تو در پي كاري هستي كه ما اهل آن نيستيم، تو مدت‏ها بدخواه اسلام و مسلمانان بوده‏اي.'
دوم اينكه اختلاف ميان اصحاب، سركوب مرتدين را به تاخير مي‏انداخت و حتي موجب نوميدي مردم بلاد تازه مسلمان جزيره‏العرب و هرج و مرج روزافزون مي‏شد و خطر سقوط حكومت مدينه و از بين رفتن مجاهدت‏هاي پيامبر (ص) براي گسترش اسلام در جزيره العرب را در پي داشت.
ديگر اينكه اعتراض امام علي (ع)، به عنوان تلاشي براي به دست آوردن قدرت و منفعت فردي تلقي مي‏شد؛ زيرا جامعه كوته نظر و آلوده به تعصبات جاهلي آن روز، نمي‏توانست ‏به نيت پاك اميرمومنان (ع) ايمان پيدا كند، لذا زمينه مناسبي براي معارضين حضرت فراهم مي‏آمد تا ايشان را به خودكامگي و رياست طلبي متهم سازند.
بنابراين اميرمومنان به ناچار سكوتي تلخ و شكننده را تحمل و بدين وسيله، از بروز شكاف در امت اسلامي جلوگيري كرد.
سكوت اميرالمومنين (ع) موجب وحدت امت اسلام و كوتاه شدن دست‏ بدخواهان و تحكيم حكومت اسلامي گرديد، اما يك مشكل اساسي باقي ماند و آن اينكه سكوت امام موجب مي‏شد انحراف در امر خلافت ناديده گرفته شود؛ اگر همين روند از سوي خاندان اهل بيت(عليهم‌السلام) ادامه مي‏يافت ‏بيم آن مي‏رفت كه اندك اندك زشتي انحراف پديد آمده در مسير خلافت، در ميان اصحاب، تابعين و مسلمانان نسل‏هاي آينده، از بين برود و خط ولايت و تشيع در طول تاريخ محو شود.
در ميان اهل بيت پيامبر (ص)، علي (ع) ‏به دلايلي كه ذكر شد مامور به سكوت بود. امام حسن (ع)، امام حسين (ع)، حضرت زينب (س) و ام كلثوم (س) به خاطر كمي سن، پذيرش مردمي جهت اقدام گسترده را نداشتند. تنها كسي كه از موقعيت اجتماعي و قداست ‏بسيار بالايي برخوردار بوده و مي‏توانست‏ با ايستادگي در برابر جريان حذف حضرت علي (ع) حقايق را براي حق طلبان روشن كند، حضرت زهرا (س) بود لذا بي‌درنگ اين بار سنگين را بر دوش گرفت.
زنان جامعه ما نيز مي توانند از رهگذر اسوه پذيري از سيره حضرت زهرا (س) به چنان فضيلت و جامعيتي دست يابند كه در دامان پاك خود انسان هاي وارسته و شايسته در دفاع از ولايت را پرورش داده و تربيت كنند.
به واقع جلوه والاي كرامت انساني و اخلاق اسلامي را مي توان در رفتار و منش اين بانوي بزرگوار و تمامي انسان ها بويژه زنان با برگرفتن شعاعي از اين خورشيد قادر خواهند بود كانون حيات انسان ها را گرم و روشن سازند.
*برگرفته از كتاب محورهاي اساسي مبارزات سياسي حضرت زهرا (س)


 نظر دهید »

حضرت فاطمه زهرا (ع) از نگاه حضرت امام خمینی(ره)

23 فروردین 1391 توسط مرادی
حضرت امام خمینی رحمه الله از همان ایام جوانی، به حضرت زهرا علیهاالسلام علاقه ای خاص نشان می دادند و سه روز در فاطمیه دوم برای جدّه شان مجلس روضه می گرفتند. ایشان به ذکر مصیبت فاطمه زهرا علیهاالسلام حساسیت ویژه ای داشتند و هنگامی که از حضرت زهرا علیهاالسلام و سید الشهداء نام برده می شد، بیش از همه گریان می شدند.

 

به گزارش ویژه نامه ایام فاطمیه باشگاه خبرنگاران، در این مطلب شما خوانندگان گرامی با حضرت فاطمه زهرا (ع) از منظر بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران ، امام خمینی(ره) آشنا می شوید.

سیره عملی امام در سوگواری بر حضرت زهرا علیهاالسلام

حضرت امام خمینی رحمه الله از همان ایام جوانی، به حضرت زهرا علیهاالسلام علاقه ای خاص نشان می دادند و سه روز در فاطمیه دوم برای جدّه شان مجلس روضه می گرفتند. ایشان به ذکر مصیبت فاطمه زهرا علیهاالسلام حساسیت ویژه ای داشتند و هنگامی که از حضرت زهرا علیهاالسلام و سید الشهداء نام برده می شد، بیش از همه گریان می شدند.

یکی از شاگردان امام می گوید: «ایشان در مدتی که در نجف اشرف بودند، در تمام شب های شهادت معصومان علیهم السلام در منزلشان ذکر مصیبت داشتند و به مناسبت شهادت حضرت زهرا علیهاالسلام این برنامه سه شب ادامه داشت. گریه کردن و اشک ریختن امام بدون استثنا در همه این جلسات وجود داشت».

حقیقت ناشناخته

عظمت و منزلت حضرت زهرا علیهاالسلام تا به حال موضوع بسیاری از گفته ها و نوشته ها قرار گرفته است، ولی کمتر بیانی است که به پایه سخنان والا و پر ارج ذرّیه زهرا علیهاالسلام ، امام خمینی رحمه الله برسد. حتی می توان گفت در میان تمام سخنان ژرف و فرموده های حکمت آموز حضرت امام راحل رحمه الله نیر کمتر سخنی است که بر ژرفنای بیان ایشان درباره صدیقه طاهره نزدیک شده باشد. ایشان درباره حضرت زهرا علیهاالسلام می فرماید: «او حرکت معنوی خود را با قدرت الهی، با دست غیبی و با تربیت رسول الله شروع، و تمامی مراحل معنوی را طی کرده است تا به مرتبه ای رسیده که دست همه از او کوتاه گشته است».

مقام رفیع فاطمه علیهاالسلام

عارف مهربان جماران، حضرت امام خمینی رحمه الله به هنگام سخن گفتن از مقام والای فاطمه زهرا علیهاالسلام ، در آسمان معرفت آن حضرت بسیار اوج می گرفت. با این حال، همواره معترف بود که اندیشه و زبان بشری، از فهم و بیان حتی گوشه ای از مقام والای معنوی آن حضرت ناتوان است.

ایشان می فرماید: «من راجع به حضرت صدیقه خودم را قاصر می دانم که ذکری بکنم». ایشان در جای دیگری درباره مقام بلند آن حضرت می فرماید: «زنی که هر کسی با بینشی، درباره او گفتاری دارد و با این حال کسی از عهده ستایش او برنیامده است ؛ چرا که احادیثی که از خاندان وحی رسیده، به اندازه فهم مستمعان بوده است. دریا را در کوزه ای نتوان گنجاند و دیگران هر چه گفته اند، به مقدار فهم خودشان بوده است، نه به اندازه مرتبت او. پس بهتر آنکه از این وادی شگفت درگذریم».

الگویی جاودانه

حضرت زهرا علیهاالسلام نه تنها برای زنان، بلکه برای همه عالم اسوه ای حسنه است. امام خمینی رحمه الله می فرماید: «الگو، حضرت زهراست.ما باید از این خاندان سرمشق بگیریم، بانوان ما از بانوانشان و مردان ما از مردانشان، بلکه همه ما، از همه آنها. آنها زندگی خودشان را برای طرفداری از مظلومان و احیای سنت الهی وقف کردند. ما باید تبعیت کنیم و زندگی خود را برای آنها قرار دهیم. کسی که تاریخ اسلام را می داند، می داند که هر یک از این خاندان در مقابل کسانی که می خواستند مستضعفان را از بین ببرند، قیام کردند». حضرت امام در سفارشی ارزشمند به بانوان چنین فرمود: «در تهذیب اخلاق خود و وادار کردن دوستانتان به تهذیب اخلاق کوشش کنید؛… آن طوری که حضرت زهرا علیهاالسلام بود. همه باید به او اقتدا کنیم و همه باید دستورمان را از اسلام به وسیله او و فرزندان او بگیریم. همان طوری که او بوده است، باشید و در علم و تقوا کوشش کنید».

ویژگی خاص فاطمه علیهاالسلام

امام صادق علیه السلام در روایتی می فرماید: «بعد از وفات رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم حضرت زهرا علیهاالسلام بسیار اندوهگین و بی تاب بود. از این رو، جبرئیل هر روز تا هنگام شهادتش به نزد او می آمد و او را تسلی می داد و آن حضرت را از جایگاه پیغمبر و آنچه بر فرزندان او خواهد گذشت و اخبار آینده، باخبر می کرد و حضرت علی علیه السلام آنها را در صحیفه ای به نام مصحف فاطمه علیهاالسلام می نوشت».

حضرت امام خمینی رحمه الله با ذکر این روایت می فرماید: «گمان ندارم غیر از طبقه اول از انبیای عظام، درباره کسی این طور وارد شده باشد…. مسئله فرود آمدن جبرئیل، یک مسئله ساده ای نیست. خیال نشود که جبرئیل برای هر کسی امکان دارد بیاید. یک تناسب کامل بین روح آن کسی که جبرئیل بر او وارد می شود و مقام جبرئیل که روح اعظم است لازم است…..من این شرافت و فضیلت را از همه فضایل عظیمی که برای حضرت زهرا ذکر کرده اند، بالاتر می دانم… این فضیلت از مختصات حضرت صدیقه است».

خورشید تابان

حضرت زهرا علیهاالسلام با کمالات معنوی بی نظیر و اخلاق نیکو و منش و رفتار پسندیده خود، گوی سبقت را از همگان ربود و با ویژگی های ارزشمند خویش، جاهلیت عرب را به انزوا کشید. حضرت زهرا علیهاالسلام زنی بود که به فرموده امام خمینی رحمه الله ، افتخار خاندان وحی است و چون خورشیدی بر تارک اسلام عزیز می درخشد؛ زنی که فضایل او، هم طراز فضایل بی نهایت پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله وسلم و خاندان عصمت و طهارت بود.

صحیفه فاطمیه، افتخار شیعیان

حضرت امام خمینی رحمه الله در وصیت نامه خود، مصحف حضرت زهرا علیهاالسلام را از افتخارات شیعه معرفی می کند و چنین می نویسد: «ما مفتخریم که ادعیه حیات بخش که آن را قرآن صاعد می خوانند، از ائمه معصومین ماست. مناجات شعبانیه امامان و دعای عرفه حسین بن علی و صحیفه سجادیه، این زبور آل محمد صلی الله علیه و آله وسلم و صحیفه فاطمیه که کتاب الهام شده از جانب خداوند تعالی به زهرای مرضیه است، از ماست».

فرزندان معنوی کوثر

در نگاه حضرت امام خمینی رحمه الله ، شهیدان انقلاب اسلامی، فرزندان معنوی حضرت زهرا علیهاالسلام هستند. ایشان در پیامی چنین می نویسد: «قلم و بیان من عاجز است که… از حماسه ها، رشادت ها، خیرات و برکات فرزندان

 نظر دهید »

حضرت فاطمه زهرا(ع) در نگاه مقام معظم رهبری

23 فروردین 1391 توسط مرادی

الگوی زنان و مردان

اين‌ ايام‌، به‌ سيده‌ي‌ زنان‌ عالم‌ و بانوي‌ بزرگ‌ تاريخ‌ جهان‌ ـ فاطمه‌ي‌ زهرا (عليهاالسلام‌) ـ متعلق‌ است‌؛ آن‌ زن‌ نمونه‌يي‌ كه‌ حياتش‌ با همه‌ي‌ كوتاهي‌ و عمر او در عين‌ جواني‌، الگويي‌ براي‌ همه‌ي‌ مردان‌ و زنان‌ غيور و مؤمن‌ و مسلمانان‌ و حتي‌ مردم‌ غير مسلماني‌ كه‌ با مقام‌ آن‌ بزرگوار آشنا باشند، است‌ و ما بايد از زندگي‌ آن‌ بزرگوار درس‌ بگيريم‌. قبلاً لازم‌ مي‌دانم‌ ضمن‌ تسليت‌ اين‌ يادبود بزرگ‌ غم‌انگيز و حزن‌آلود به‌ همه‌ي‌ شما برادران‌ و خواهران‌، به‌ خاطر حضورتان‌ و زحماتي‌ كه‌ متحمل‌ شديد و از نقاط مختلف‌ كشور تشريف‌ آورديد و در اين‌جا گرد آمديد، تشكر كنم‌.

در زندگي‌ زهراي‌ اطهر (سلام‌الله ‌عليها) يك‌ نكته‌ هست‌ كه‌ بايد به‌ آن‌ توجه‌ كرد. البته‌، ما در تعريف‌ مقامات‌ معنوي‌ آن‌ بزرگوار وارد نمي‌شويم‌ و قادر هم‌ نيستيم‌ كه‌ مقامات‌ معنوي‌ فاطمه‌ي‌ اطهر (عليها سلام‌الله‌) را بفهميم‌ و درك‌ كنيم‌. حقيقتاً در اوج‌ قله‌ي‌ معنويت‌ انساني‌ و تكامل‌ بشري‌، فقط خداوند است‌ كه‌ چنين‌ بندگاني‌ را ـ و كساني‌ كه‌ همطراز آنها باشند ـ مي‌شناسد و مقام‌ آنها را مي‌بيند. لذا فاطمه‌ي‌ زهرا را اميرالمؤمنين‌ و پدر بزرگوار و اولاد معصومينش‌ مي‌شناختند. مردم‌ آن‌ زمان‌ و زمانهاي‌ بعد و ما نيز در اين‌ روزگار نمي‌توانيم‌ آن‌ درخشندگي‌ و تلألوي‌ معنويت‌ را در آن‌ بزرگوار تشخيص‌ بدهيم‌. نور درخشان‌ معنوي‌، به‌ چشم‌ همه‌ كس‌ نمي‌آيد و چشمهاي‌ نزديك‌بين‌ و ضعيف‌ ما قادر نيست‌ كه‌ آن‌ جلوه‌ي‌ درخشان‌ انسانيت‌ را در وجود اين‌ بزرگواران‌ ببيند.

غیور در حوادث تلخ پس از پیامبر (ص)

بنابراين‌، در صحنه‌ي‌ تعريف‌ معنوي‌ فاطمه‌ي‌ زهرا ـ عليهاالسلام ـ وارد نمي‌شويم؛ ليكن‌ در زندگي‌ معمولي‌ اين‌ بزرگوار، يك‌ نكته‌ي‌ مهم‌ است‌ و آن‌ جمع‌ بين‌ زندگي‌ يك‌ زن‌ مسلمان‌ در رفتارش‌ با شوهر و فرزندان‌ و انجام‌ وظايفش‌ در خانه‌ از يك‌ طرف‌ و بين‌ وظايف‌ يك‌ انسان‌ مجاهدِ غيورِ خستگي‌ناپذير در برخوردش‌ با حوادث‌ سياسي‌ مهم‌ بعد از رحلت‌ رسول‌اكرم‌ (صلي‌الله‌ عليه‌ و آله ‌و سلم‌) كه‌ به‌ مسجد مي‌آيد و سخنراني‌ و موضع‌گيري‌ و دفاع‌ مي‌كند و حرف‌ مي‌زند و يك‌ جهادگر به‌ تمام‌ معنا و خستگي‌ناپذير و محنت‌پذير و سختي‌تحمل‌كن‌ است‌، از طرف‌ ديگر. همچنين‌ از جهت‌ سوم‌، يك‌ عبادت‌گر و بپادارنده‌ي‌ نماز در شبهاي‌ تار و قيام‌كننده‌ي‌ لله‌ و خاضع‌ و خاشع‌ براي‌ پروردگار است‌ و در محراب‌ عبادت‌، اين‌ زن‌ جوان‌ مانند اولياي‌ كهن‌ الهي‌، با خدا راز و نياز و عبادت‌ مي‌كند.

اين‌ سه‌ بعد را با هم‌ جمع‌ كردن‌، نقطه‌ي‌ درخشان‌ زندگي‌ فاطمه‌ي‌ زهرا (عليهاالسلام‌) است‌. آن‌ حضرت‌، اين‌ سه‌ جهت‌ را از هم‌ جدا نكرد. بعضي‌ خيال‌ مي‌كنند انساني‌ كه‌ مشغول‌ عبادت‌ مي‌باشد، يك‌ عابد و متضرع‌ و اهل‌ دعا و ذكر است‌ و نمي‌تواند يك‌ انسان‌ سياسي‌ باشد. يا بعضي‌ خيال‌ مي‌كنند كسي‌ كه‌ اهل‌ سياست‌ است‌ ـ چه‌ زن‌ و چه‌ مرد ـ و در ميدان‌ جهاد في‌سبيل‌الله‌ حضور فعال‌ دارد، اگر زن‌ است‌، نمي‌تواند يك‌ زن‌ خانه‌ با وظايف‌ مادري‌ و همسري‌ و كدبانويي‌ باشد و اگر مرد است‌، نمي‌تواند يك‌ مرد خانه‌ و دكان‌ و زندگي‌ باشد. خيال‌ مي‌كنند اينها باهم‌ منافات‌ دارد؛ در حالي‌ كه‌ از نظر اسلام‌، اين‌ سه‌ چيز با يكديگر منافات‌ و ضديت‌ كه‌ ندارد؛ در شخصيت‌ انسان‌ كامل‌، كمك‌ كننده‌ هم‌ است‌.

شما بايد در محيط كار و زندگي‌، با همسر و فرزندان‌ و همسايه‌ و دوستانتان‌، به‌ وظايف‌ شخصي‌ خود عمل‌ كنيد و پيوندهاي‌ معمولي‌ اجتماعي‌ را به‌ صورت‌ سالم‌ برقرار نماييد. در عين‌ حال‌، بايد در ميدان‌ سياست‌ و صحنه‌ي‌ انقلاب‌ و كارهايي‌ كه‌ نظام‌ اجتماعي‌ از شما مي‌طلبد و انتخابات‌ و ميدان‌ جنگ‌ و عرضه‌ كردن‌ خواست‌ انقلابي‌ و ملي‌ خود در سطح‌ كشور و جهان‌ و بيان‌ اراده‌ي‌ سياسي‌ خود در ميدانهاي‌ سياست‌ و انقلاب‌، حضور داشته‌ باشيد.

 

شما بايد در راهپيمايي‌ و سازندگي‌ و ميدان‌ جنگ‌ و انتخابات‌ و بيان‌ عقيده‌ي‌ سياسي‌ خود ـ آن‌ جايي‌ كه‌ اظهار عقيده‌ واجب‌ است‌ ـ حضورتان‌ را حفظ كنيد و در تعيين‌ سرنوشت‌ كشور وانقلاب‌ مؤثر باشيد. در عين‌ حال‌، رابطه‌ي‌ معنوي‌ و قلبي‌ خودتان‌ با خدا را از طريق‌ عبادت‌ و توجه‌ و ذكر و حضور و معنويت‌ و استمداد از خدا و توكل‌ به‌ او و انجام‌ نوافل‌ و فرايض‌ خوب‌ كنيد. اين‌ سه‌ بعد، انسان‌ مسلمان‌ را مي‌سازد. اسلام‌، اين‌ را از ما خواسته‌ است‌ و اگر بپرسند: چگونه‌ ميّسر است‌؟ پاسخ‌ مي‌دهيم‌ كه‌ ما الگوهايي‌ از جمله‌ فاطمه‌ي‌ زهرا (سلام‌الله‌ عليها) داري

 نظر دهید »

سوختی تا امامت بایستد

23 فروردین 1391 توسط مرادی
بسم رب الفاطمه(س)…
سلام بر فاطمیه… سلام بر گلبرگ های سرخ یاس… سلام بر مظلومه عالم فاطمه…
سلام بربانویی که خود شکست تا امامش را شکسته نبیند… سلام بر طراوت جانش که ستاره هایی چون حسن ،حسین و زینب “سلام الله علیها” را پرورش داد تا عالمی را محو عظمت خویش سازند و در هدایت بشر بسان چراغی بدرخشند… سلام بر همت مردانه ی او که در ازدیام درد نتوانست علی را دست بسته بیند و خودش آرام گیرد… سلام برغصه های دلش که ذره ذره فاطمه را آب کرد … بر علی گریست… قبل از آن که علی بر فاطمه بگرید… اشک ها را از گونه ها می زدود و دلیل گریستن را از بانویش اینگونه می شنود… مگر فاطمه می تواند بماند و نظاره نماید علی در غربت نشسته است…! سلام بر نجواهای شبانه ی مادری که امتی را برای قیامت دلگرم شفاعت خویش نموده است… سلام بر دلواپسی های آخرینش که حسین بود و تشنگی شبهای او… سلام برآن دستان مهربانی که شانه می کشد موهای دخترکی را که قرار است تا چند روزی دیگر علی را یاور باشد و حسنین را مادر… و براستی شیرزن کربلا چه خوب از مادر آموخته است درس وفاداری را بر برادر … سلام بر زینب… سلام بر قلبی که اینقدر صبور است… چه امید دارد خدا…! مادر را شفا خواهد داد… با چه شوقی آمین می گویند بچه های فاطمه… حتماً مادر برای شفای خویش دعا خواهد نمود… اما حرارت دعای زهرا داغی شد سنگین که تا ابد بر دل شان نشست…
سلام بر نسیم دلنوازی که از پشت پنجره های بقیع برجان خسته ات می نشیند… آنگاه که در جستجوی مادر سرگردان خاک بقیع هستی… سلام بر بقیع و… سلام بر ؟؟؟؟؟ فاطمه!
خجالت نمیگذاره مادر صداتون کنم…! اما محض دلتنگی هام فقط یکبار بذارید بگم: “مادر"… به خدا مادر دلم گرفته… از دست خودم… از دست…! شما مادری… مهربونی… شما نگاهی به من کن… فکری به حال دلم کن… اجازه بدید راحت بگم… سلام بر مادرم فاطمه…!
 نظر دهید »

مشکل از ماست یاخدا!!؟؟

23 فروردین 1391 توسط مرادی

“زهرا” سلام بزرگوار…

به نظر شما آیا با بودن الگوهایی مثل معصومین ، علما و شهدا
من و شمای جوون باید اینقدر سر درگم باشیم؟

دنیا برای کفار محل خوش گذرانی است و در عوضش این دنیا موقتی هست و اون دنیا همیشگی
خوب حالا به نظر شما کفار سود می کنن یا مومنین؟

خدا ما رو امتحان می کنه
می دونید چجوری می تونیم منو شما از این امتحان سربلند بیرون بیاییم؟
با بندگی کردن سربلند میشیم
آیا چیزی غیر از اینه؟
پس شما که می خوای عشق و علاقه ات و غریزه ات رو در راه درست و اون جوری که خدا خواسته مصرف کنی
پس به دنبال الگو باش…
الگو یعنی همسر شهدا… یعنی همسر شهید برونسی با هشت تا بچه کوچک و بدون شوهر…
الگو یعنی همسر جانباز شیمیایی …
الگو یعنی همسر جانباز قطع نخایی…
الگو یعنی مادر یه بچه معلول…
بالاتر از اینها همه الگو یعنی حضرت زینب س
یعنی فاطمه زهرا
یعنی همسر فرعون…

این همه الگو ولی چرا منو شما سردرگم هستیم؟
یعنی چی خدا صداتون رو نمی شنوه
مگه آیه 16 سوره ق رو نخوندید که خدا می گه از رگ گردن به شما نزدیک ترم
ایراد از ماست یا خدا؟!
_______________ ________

یه بار دیگه توصیه شیخ رجبعلی خیاط رو می نویسم برای بندگی خالص چهار خصلت لازمه:
1-حضور دائم 2- توسل به ائمه 3- گدایی شب ها
4- خدمت به خلق
+++++++
التماس دعا
نقل قول

 

 نظر دهید »

خلاصه یک نفر بایدبیاید

23 اسفند 1390 توسط مرادی



 


="font-size: small;">همیشه وقتی به تاریخ نگاه می کنیم قضاوت کردن مشکل می شود. تاریخ نگاران به اتفاق دیدگاههای شخصی خویش را در رویدادها تاثیر داده اند. اگر از عمَال حکومت بوده اند که خوشایند حاکمان تاریخ نوشته اند و اگر آدمهای اندک ولی مستقلی بوده اند دیدگاههای فردی خود را در ثبت وقایع مد نظر قرار داده اند که از لحن کلامشان می توان آن را فهمید !

اما گاهی وقایعی در تاریخ اتفاق افتاده که عده ای از تاریخ نگاران منکر اصل قضیه نشده اند هر چند تفسیر و تعبیر مختلفی بر آن رویداد صورت گرفته است مثل قیام مختار . وقتی اساس یک قضیه برای برخی ثابت شده باشد اکنون ما این حق را داریم پرسشهایی کلی را مطرح کنیم بدون آنکه غرض ورزی یا شیفتگی کاذب داشته باشیم ، مثل :

1) اگر با توجه به بعضی از متون تاریخی بپذیریم پیامبر بزرگوار اسلام (ص)  اشاره ای به خلافت و رهبری مسلمین بعد از خودشان نداشته اند و اگر سخنی هم گفته اند منظورشان خلافت و امامت مسلمین نبوده است ؛ آیا نمی توانیم این سؤال کلی را مطرح کنیم که :

 

« چرا خدا و رسولش نسبت به سرنوشت مسلمین بعد از رحلت پیامبر (ص) بی تفاوت بوده اند ؟ »

 

2) اگر با توجه به بعضی از متون تاریخی بپذیریم که مسلمانان اجتهاد کرده اند که خودشان حق دارند خلیفه بعد از پیامبر (ص) را انتخاب کنند آیا نمی توانیم این سؤال کلی را بپرسیم که :

« چرا خلیفه دوم و سوم  لعنه الله علیهم اجمعین با چنین راهکاری انتخاب نشدند ؟ »

 

3) اگر با توجه به بعضی از متون تاریخی بپذیریم حضرت فاطمه زهرا (س) که محبوب دل رسول خدا (ص) بود و به گواهی همه مورخین از شخصیتهای مطرح صدر اسلام بوده است در اثر بیماری با دنیا وداع کرده است ، آیا نمی توانیم این سؤال کلی را بپرسیم که :

 

« چرا قبر حضرت زهرا (س) مثل قبر همه صحابه و شخصیتهای صدر اسلام

معلوم نیست و مجهول مانده است ؟ »

 

به خداوند سوگند این راهکار هوشمندانه حضرت فاطمه الزهرا (سلام الله علیها) بوده است تا یک سؤال تاریخی را در اذهان مسلمین باقی گذارد و هر انسان منصفی روی آن تأمل کند و در اثر کنکاش و تحقیق بیشتر به علت حقیقی مرگ آن بانوی بزرگوار پی برد !

اکنون سؤال آخر :

 « آیا آنانکه محبوبه رسول خدا (ص) را به خاک و خون کشیدند 

شایسته خلافت بودند ؟!! »

کاش از قلبم به قلبش راه داشت

 

کاش زهرا (س) هم زیارتگاه داشت

 

کاش از شوقم چنان مرغ سحر

 

می‌زدم گرد مزارش بال و پر

 

می‌پریدم تا کنار تربتش

 

می‌شنیدم ناله‌های غربتش

 

« السلام علیک ایتها الصدیقه الشهیده- فاطمه الزهرا- سیده النساء العالمین »

 

درد دلی با دوستان و همکاران عزیز وبلاگی بدور از هر مذهب و مسلک :

چندی قبل مطلبی با عنوان « چرا حضرت فاطمه زهرا (س) را شبانه دفن کردند ؟ » را به مناسبت ایام فاطمیه ، ایام حزن و اندوه شیعه در وبلاگم گذاشتم که متأسفانه بدلیل عدم نظردهی بچه شیعه ها ! چند تن از افراد متعصب و توخالی سنّی که بعید میدانم از برادران و خواهران اهل تسنن مقید به اصول بوده باشند که مطمئن هستم از سنّی های تکفیری و وهابی بوده اند و ریختن خون بچه شیعه ها را مباح که واجب می دانند و شرط ورود به بهشت الهی را در از بین بردن نسل شیعه می دانند و شاهد جنایات این فرقه خونخوار و مشرک در بحرین هستیم ، برخلاف ادب و متانت یک فرد مسلمان ، رکیک ترین و زشت ترین و قبیح ترین الفاظ و کلمات را نسبت به بنده و  خانواده ام نسبت داده بودند و تهدید به قتل کرده بودند که به دلیل احترام به دوستان و  همکاران سایت تک برگ ، آنها را حذف نمودم !

بنده بعنوان یک بچه شیعه ، افتخارم این است که همچون حضرت فاطمه زهرا (س) از دست سنّی های غاصب خلافت نبوی و علوی ، سیلی بخورم و حتی سعادت عظیم « شهادت » نصیبم شود هر چند آن هم لیاقت می خواهد که متأسفانه من ندارم !

بهرحال ، برای اینکه آنهایی که هنوز باور نکرده اند حضرت فاطمه زهرا (س) در نهایت مظلومیت و غربت که حتی فکرش هم آدم را دیوانه می کند ، به شهادت رسید و مولا امیرالمؤمنین حضرت علی (ع) درد دل هایش را به جای بیان کردن روی منبر رسول الله (ص) در نیمه های شب در نخلستان غریب کوفه به چاه می گفت و شام غریبان همسر گرامی اش و فرزندان دلبندش را پیشاپیش برگزار می کرد و اشک های نازنینش روی آب چاه همچون مرواریدهای غلطان ، می ریخت و با آب چاه یکی می شد ، بچه شیعه ها را به « تعصّب » و « تحجّر » و « شرک » متهم نکنند ، چهار سؤال مطرح کرده ام .

بعنوان یک مسلمان نه شیعه ، از همه کسانی که از اهالی و برادران و خواهران محترم اهل تسنّن هستند تقاضا دارم منصفانه و عاقلانه و بدور از هر نوع کینه ای که نسبت به اهل بیت پیامبر عظیم الشأن اسلام (ص) دارند تا جایی که کلمه مبارک « علی » که از صفات خداوند سبحان است را از « صَدَقَ اللهُ العَلّیُ العَظیم » بخاطر کینه و نفرتی که از مولای متقیان ، قسیم النار و الجنه حضرت علی (ع) دارند ، حذف کرده اند ، به سؤالات فوق جواب منطقی بدهند !!! منتها اگر جوابی در خور و شایسته رضایت الهی و قلب نازنین  پیامبر اعظم (ص) داشته باشند !!!

 نظر دهید »

شهیدی که حضرت زهرا(س)خبرشهادتش راداد

23 اسفند 1390 توسط مرادی

شهيدي كه حضرت زهرا (س) خبر شهادتش را داد

صبح يك روز گرم تابستاني زير سايه چادري در هفت‎تپه مأمن لشكر خط‎ شكن 25 كربلا لابه‌لاي تپه ماهورها ، تك و تنها نشسته بودم . شهید نورالله ملاح را ديدم كه از دور در طراز نرم و ملايم نور با لبخندي از جنس سرور به طرفم مي‌آمد . سرش را از ته تراشيده بود. مهربان كنارم نشست.

گفتم: پسر ، قشنگ شدي‌ها ! عجبا چرا اين روزها بعضي از بچه‌ها موهاشون رو از ته مي‌تراشند ! نكنه خبرايي هست و ما بي‎خبريم ، عين حاجي واقعي‎ها شدي‌ها . تقصير كه ميگن همينه ديگه ، نه؟ »

شهيد ملاح دستش را روي شانه‌هايم چفت كرد و با لبخندي غريبانه گفت : « سيد ، بذار برات از خواب ديشب بگم . تو هم از اصحاب خواب ديشب من هستي . »

گفتم : « من ! اين يعني چي ؟ خواب ! حالا چه خوابي ديدي ؟ پسر نكنه جرعه شهادت را تو خواب نوشيدي !‌ »

گفت: « برو بالاتر سيد ، اصلاً يادت هست من هميشه بهت مي‌گم كه به شكل غريبانه‌اي شهيد مي‌شم ، تو هي به من بخند، ولي ديشب به ظهور رسيدم ، بشارتش را گرفتم. »

خنديدم و گفتم : « آره ، تو از همين حالا سوت شهادتت رو بزن !‌ »

گفت : « خواب ديدم همين اطرافم، بعد يكي به اسم صدا زد، نگاهي به دور و برم انداختم، صدا از تو چادر حسينيه گردان مي‌آمد، اما صدا يك‏جورايي غريبانه خاص بود، حيرت كردم! مثل اون صدا تا به حال هيچ ‎كجا نشنيده بودم. آرام و بي‌تاب و بي‌قرار ، گوشه چادر را كنار زدم، پر شدم از عطر ناب ، در دم فرو ريختم. ناگهان انديشه‌اي مثل يك وحي ريخت توي دلم. مقابل تكه‌اي از نور زانو زدم. مثل وقتي كه مقابل ضريح آقا عليّ‎بن موسي ‌الرضا (ع) مي‌خواستم سلام بدهم با اشك و بغض و بي‌قراري گفتم :

 

« السلام عليك يا فاطمة الزّهرا (س) »

 

حال غريبي پيدا كردم، من و حضرت زهرا عليها السّلام !

حضرت فاطمه زهرا عليها السّلام ، آقا امام حسن عليه السّلام و امام حسين عليه السّلام دو طرفش نشسته بودند . آن‎قدر مبهوت و متحير بودم كه كلامي براي گفتن نيافتم، دوباره سلام دادم، به آقا امام حسن عليه السّلام و امام حسين عليه السّلام ،به اصحاب عاشورايي به مولا علي عليه السّلام !

 

حضرت زهرا عليها السّلام فرمودند :

 

پسرانم حسن و حسين ، سلام خدا بر شما باد

ايشان (نورالله) چند روز ديگر مهمان ما خواهد بود .  

بعد آقا امام حسين عليه السّلام دست روي سرم كشيدند و من ناگهان از خواب پريدم . 

 

اين بشارت بود. سيد جون !‌ مدت‌هاست كه منتظرش بودم ، واقعيت اينه كه تا منتظر نباشي، خونده نخواهي شد. بايد آرزو كني تا آ‌رزوهات سراغت بيان. بيدار كه شدم، وقت اذان بود. وضو گرفتم، فكر كردم كه قرار است چند روز ديگه ، اصلاً خبر كه داري داريم مي‎ريم مهران؟ مي‎دوني ان‎شاءالله من شهيد مي‌شم، بشارتش رو گرفتم، مي‌دونم كه :

 

به غريبانگي حضرت زهرا عليها السّلام به شكل غريبانه‌اي هم شهيد خواهم شد انشاء‌الله ! 

 

بغض گلويم را گرفت ، تو حيرت ماندم. آره ما برحقيم و اين‌ها نشانه آن ظهور حقيقت مطلق است. بلند شدم شهيد ملاح را بغل كردم. گفت: تو شك داري؟ گفتم: بيا يك شرطي ببنديم، اگه جا موندم ، شفاعتم كن .

عصر روز پنجم از اين واقعه، 16 تيرماه 65 سربندها كه روي پيشاني رفت، به ياد ملاح افتادم. دور و برم را گشتم. آخه قدش بلندتر بود و ته ستون مي‌ايستاد.

رفتم نزديكش و گفتم : « هي مرد، قول و قرار ما رو كه يادت هست؟ »

لبخندي زد و گفت: « سيد ، از همين حالا تو سوتت را بزن. »

طولي نكشيد كه با رمز « يا اباعبدالله الحسين عليه السّلام » وارد عمليات شديم و چند روز بعد در حين آزاد‌سازي مهران « نورالله ملاح » بر بلنداي قلاويزان با اصابت مستقيم راكت هواپيماي دشمن به شكل غريبانه‌اي ، مظلومانه شهيد شد و چنان پودر شد كه چيزي از جنازه‌اش باقي نماند. در سحرگاه 17 تيرماه 65 نورالله مهمان حضرت زهرا عليها السّلام شد.

 

راوی : غلام‎علي لساني

 

برای شادی روح ملکوتی امام شهدا (ره) و روح مطهر شهدا ، صلوات

 

أللّهُمَ صَلّ عَلَی مُحَمّد وَ آلِ مُحَمّد وَ عَجّل فَرَجَهُم 

 نظر دهید »

سنگ صبور علی (علیه السلام)

22 اسفند 1390 توسط مرادی
حضرت فاطمه زهرا(س) ازنگاه امام علی (ع)

 

بهترین طریق شناخت یک زن تعریف و توصیف شوهرش می‌باشد. زیرا شوهر از افراد دیگر، حتی از پدر و مادر، همسرش را بهتر می‌شناسد و بر خفایای افکار و رفتار و عادت‌های خوب یا بد او آشناتر است. بنابراین حضرت علی علیه السلام همسرش زهرا علیهاالسلام را کاملاً می‌شناسد و بهتر از دیگران می‌تواند تعریف و توصیف نماید.

امیرالمؤمنین سخنان فراوانی درباره زهرا دارد لیکن در اینجا به دو کلام اکتفا می‌شود:

کلام اول را بامداد اولین روز عروسی در جواب سؤال پیامبر اکرم فرمود. رسول خدا صلّی اللَّه علیه و آله صبح اولین روز عروسی وارد حجله شد، از داماد پرسید: کیف وجدت اهلک؟ فقال: نعم العون علی طاعة اللَّه [بحار ج ۴۳ ص ۱۱۷٫]

یعنی رسول خدا از حضرت علی(علیه‌السلام)  پرسید: همسرت را چگونه یافتی؟ او در جواب عرض کرد: او بهترین یاور است بر اطاعت خدا.

کلام دوم را در آخرین ساعت‌های عمر، حضرت زهرا علیهاالسلام فرمود: امیرالمؤمنین و زهرا در آخرین ساعت‌ها با هم خلوت کردند. و قال: اوصینی بما احببت. قالت: یا ابن عم ما عهدتنی کاذبة و لا خائنة و لا خلفتک منذ عاشرتنی. فقال علیه السلام: معاذ اللَّه انت اعلم باللَّه وابرّ واتقی و اکرم و اشدّ خوفاً من اللَّه من ان اوبّخک بمخالفتی، قد عزّ علیّ مفارقتک [بحار ج ۴۳ ص ۹۱٫]

یعنی: زهرا(سلام‌الله‌علیها) در آخرین ساعت‌های وداع به امیرالمؤمنین(علیه‌السلام) گفت: پسر عمو! در طول عمر هرگز به تو دروغ نگفتم و خیانت نکردم و هیچگاه با تو مخالفت ننمودم.

امیرالمؤمنین(علیه‌السلام) در پاسخ فرمود: آری ای دختر پیامبر! معاذ اللَّه که تو خلافی را مرتکب شده باشی. مرتبه خداشناسی و نیکوکاری و تقوا و خداترسی تو بالاتر از آن است که با من مخالفت کرده باشی. مفارقت از تو بسیار بر من سخت است.

جز حضرت زهرا علیهاالسلام هیچ زن دیگری لیاقت هسمری با حضرت علی علیه السلام را نداشت، تنها او بود که می‌توانست درباره اش بگوید: نعم العون علی طاعة اللَّه

امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) در آغاز زندگی زناشوئی خود حضرت زهرا علیهاالسلام را به عنوان بهترین همسری که با کمک او می توان خدای را اطاعت نمود معرفی کرد. جمله (نعم العون علی طاعة اللَّه) جمله ای کوتاه ولی بسیار پر محتوا است. در این جمله هدف ازدواج را بیان کرد که کمک گرفتن از همسر برای اطاعت از خدا باشد و همسرش زهرا را به عنوان بهترین مصداق برای توفیق در این امر مهم دانست. در آخرین ساعتهای وداع فاطمه علیهاالسلام نیز مقام عرفان و نیکوکاری و تقوا و خوف از خدای آن حضرت را ستود و نظر گذشته اش را تأیید نمود. معلوم می‌شود زهرا (سلام‌الله‌علیها) در طول مدت ازدواج نه تنها مزاحم شوهرش در اطاعت از خدا و انجام دادن مسؤولیت سنگین ولایت نبوده، بلکه در تمام ابعاد مؤید و معاون او هم بوده است.

با توجه به شخصیت فوق العاده امیرالمؤمنین(علیه‌السلام) ، و موقعیت اخلاقی، سیاسی، اجتماعی آن حضرت، شخصیت ممتاز همسرش زهرا علیهاالسلام نیز روشن می‌شود.

علی بن ابی طالب علیه السلام یک فرد عادی نبود، بلکه دومین شخصیت ممتاز اسلام، سپهسالار و سرباز نیرومند و فداکار اسلام بود. مرد عدالت، زهد، انفاق، مواسات، مساوات، ایثار، تقوا، و بالاخره ولی مسلمین و خلیفه رسول خدا بود. خود و خانواده اش در کمال عسرت زندگی می‌کردند و آنچه را که داشت در راه خدا انفاق می‌نمود. بیت المال را در بین مسلمین بالسویه تقسیم می‌کرد و هیچ کس را بر دیگری ترجیح نمی‌داد، حتی سهم خودش و امام حسن و امام حسین نیز بیش از سایرین نبود. وقتی برادرش عقیل شدت فقر خود را به آن حضرت عرض کرد حاضر نشد چیزی اضافه از آنچه به سایر مسلمین می‌داد بدهد. [بحار ج ۴۱ ص ۱۱۴٫]

امیرالمؤمنین علیه السلام چنین مردی بود و می‌خواست این چنین زندگی کند و برای این چنین زیستن به همسری موافق نیاز داشت. و جز حضرت زهرا علیهاالسلام هیچ زن دیگری لیاقت هسمری با او را نداشت، تنها او بود که می‌توانست درباره اش بگوید: نعم العون علی طاعة اللَّه.

در اینجاست که مقام ممتاز فاطمه روشن می‌شود و می‌توان او را به عنوان تنها همسر لایق حضرت علی (علیه‌السلام) معرفی نمود. او بود که توانست در بیت علی و بر طبق میل او زندگی کند و در اطاعت خدا و انجام مسؤولیتی که بر عهده اش نهاده بود، مؤید و مشوقش باشد. زهرا علیهاالسلام با رفتار اسلامی خود توانست لیاقت خود را برای فرزندی پیغمبر اکرم (صلّی اللَّه علیه و آله و سلّم) و همسری امیرالمؤمنین علیه السلام باثبات رساند و به همین جهت از جانب پیامبر به عنوان بزرگترین و شایسته ترین زنان جهان معرفی شد. فاطمه بانوی نمونه ی اسلام است و بانوان اسلام باید از آن حضرت درس زندگی بگیرند.

در این میان خانواده ی رجال دین و روحانیین از مسؤولیت بیشتری برخوردارند. خانمی که همسری یک عالم دین را پذیرفته باید به مسؤولیت مقام شوهرش توجه داشته باشد.

باید بداند که خانه او به منزله خانه پیامبر و علی است. خانه معنویت، علم، عدالت، مواسات، مساوات، ایثار، تقوا، فضیلت، توجه به خدا، خدمت به اسلام و مسلمین، و در یک کلام خانه دعوت به همه فضائل و مکارم اسلامی و انسانی است.

باید بداند که مردم سخنان پیامبر و امامان (علیهم السلام) را از این خانه‌ها می‌شنوند و انتظار دارند عمل آنها را نیز در همین خانواده‌ها مشاهده نمایند.

زن و فرزند یک عالم دین باید بدانند که خانه آنها جای خوشگذرانی و تجمل پرستی نیست بلکه بیت نمایش سیره ی پیامبر و علی و فاطمه علیهم السلام است.

هر زن و فرزند عالمی هم لیاقت آن را ندارد که به عنوان همسر و فرزند یک عالم دین معرفی شود بلکه لیاقت او در صورتی به اثبات می‌رسد که اعمال و رفتارش بر طبق اعمال و رفتار حضرت زهرا علیهاالسلام باشد

باید بدانند که اعمال و رفتار آنها مورد توجه مردم می‌باشد. با رفتار اسلامی خود می‌توانند مروج اسلام باشند و مردم را به خوبی دعوت نمایند و با رفتار غیر اسلامی خود می‌توانند بزرگ ترین ضربه را بر پیکر اسلام وارد نمایند و مردم را نسبت به علماء دین بدبین سازند و سخنانشان را از اعتبار بیندازند. می‌توانند شوهر یا پدرشان را در انجام مسؤولیت کمک نمایند و بدین وسیله مروج دین و در ثواب او شریک باشند، و می‌توانند او را از رعایت شؤون مقام مقدس روحانی بازدارند و سخنان او را از اعتبار ساقط سازند و مردم را به ارتکاب گناه و تخلف از قوانین شریعت تشویق نمایند و خود نیز در کیفر این گناهان سهیم و شریک باشند.

البته رجال دین در یک مرتبه نیستند بلکه هر چه مقام علمی و اجتماعی بالاتری را داشته باشند، خود آنها و خانواده شان نیز مسؤولیت بیشتر و سنگین تری را بر عهده دارند. و به همان مقدار که در انجام مسؤولیت خویش جدیت کنند نزد خدا مأجور خواهند بود. هر عالمی که در یکی از مقامات علمی و دینی قرار گرفت لیاقت آن را ندارد که خلیفه پیامبر و علی (علیهماالسلام) و عالم دین باشد، بلکه لیاقت او در صورتی است که اخلاق و رفتارش مانند پیامبر و علی علیهماالسلام باشد. هر زن و فرزند عالمی هم لیاقت آن را ندارد که به عنوان همسر و فرزند یک عالم دین معرفی شود بلکه لیاقت او در صورتی به اثبات می‌رسد که اعمال و رفتارش بر طبق اعمال و رفتار حضرت زهرا علیهاالسلام باشد.

 نظر دهید »

علی و فاطمه علیهما السلام از زبان یکدیگر

22 اسفند 1390 توسط مرادی
پیامبر گرامی اسلام صلی الله علیه و آله پس از ازدواج حضرت علی و فاطمه علیهما السلام و سپری شدن مراسم عروسی، ابتدا از علی علیه السلام پرسیدند: همسرت فاطمه علیها السلام را چگونه یافتی؟ امام پاسخ داد: «نعم العون علی طاعه الله; در اطاعت کردن از خدا خوب یار و یاوری است .» سپس از دختر خود، فاطمه علیها السلام پرسیدند: شوهرت را چگونه یافتی؟ آن حضرت پاسخ داد: «خیر بعل; بهترین شوهراست . (۴) »

فاطمه(س) و علی علیهما السلام دو یار همراه و دو ستاره آسمانی‏اند که برای نشان دادن راه آسمان چند روزی به زمین آمدند و سپس به آسمان بازگشتند . آن دو یار مهربان، نامهربانی‏ها و بی مهری‏های بی حسابی از خاکیان دیدند و بزرگوارانه از کنار مزاحمت‏های شب پره‏های مزاحم گذشتند

از این بی مهری‏ها و مزاحمت‏ها، حکایات فراوانی گفته‏اند و شنیده‏ایم، اما در این اوراق معدود، برآنیم تا از زبان تنها همتای زهرا، گوشه‏ای اندک از تلخی‏های رفته بر آن عزیز را بخوانیم و بدانیم . پیش از ذکر این تلخی‏ها، جملاتی چند در بلندای مقام آن زهره درخشنده را از زبان علی علیه السلام نقل می‏کنیم و سپس به بیان رنج‏های حضرت زهرا علیها السلام می‏پردازیم .
فاطمه، برترین بانو
معاویه در نامه‏ای که به امام علی علیه السلام می‏نویسد، به فخر فروشی در مقابل امام می‏پردازد . امام در پاسخ به نامه او، به بیان فضیلت‏های بنی هاشم و فضیحت‏های بنی امیه می‏پردازد:
«وانی یکون ذلک کذلک، ومنا النبی ومنکم المکذب ومنا اسد الله ومنکم اسد الاحلاف ومنا سیدا شباب اهل الجنه ومنکم صبیه النار ومنا “خیر نساء العالمین” ومنکم حماله الحطب فی کثیر مما لنا وعلیکم (۱);
شما چگونه و کجا با ما برابرید! که از میان ما پیامبر صلی الله علیه و آله برخاست و دروغزن (ابوجهل) از شما است، واسد الله (حمزه سید الشهدا) از ما و اسد الاحلاف (شیر سوگندها; اسد بن عبد العزی) از شما، و از ماست دو سید جوانان اهل بهشت (حسن علیه السلام و حسین علیه السلام) و از شما است کودکانی (۲) که آتش نصیب آنان گردید . و از ما است‏بهترین زنان جهان (فاطمه علیها السلام) و از شماست آن که هیزم کشد برای دوزخیان (ام جمیل همسر ابی لهب) (۳) وبیش از این ما را فضیلت‏ها و شما را فضیحت‏ها است .»

زحمات فاطمه علیها السلام در منزل
به دنبال تقسیم کار پیامبر صلی الله علیه و آله بین حضرت زهرا علیها السلام و علی علیه السلام و واگذاری کارهای داخل منزل به فاطمه علیها السلام، گرچه علی علیه السلام نیز در کمک به همسرش از هیچ کوششی دریغ نمی‏کرد، اما در عین حال انجام تمام کارهای منزل برای فاطمه علیها السلام باری گران بود . برای کاهش زحمت‏های منزل، علی علیه السلام راه حلی به فاطمه پیشنهاد می‏کند . آن حضرت بعدها این ماجرا را چنین نقل فرمود: «فاطمه زهرا علیها السلام، عزیزترین عزیزان رسول خدا صلی الله علیه و آله در خانه من بود . فاطمه علیها السلام آنقدر با آسیاب آرد کرد تا دست هایش پینه بست و آنقدر از چاه آب کشید که اثر آن بر سینه‏اش باقی مانده بود و به اندازه‏ای خانه را روبید تا اینکه لباس هایش غبار آلود شد، و آن قدر زیر دیگ آتش بر افروخت تا لباسش کثیف و گرد آلود گردید و به همین علت، به سختی و زحمت افتاد . روزی شنیدم چند غلام خدمت پیامبر صلی الله علیه و آله آورده‏اند . به فاطمه گفتم: وقتی خدمت پدر رفتی از او خادمی بخواه تا در کارها مدد رسان تو باشد و از این همه رنج و محنت آسوده شوی .
فاطمه زهرا علیها السلام خدمت رسول خدا صلی الله علیه و آله رفت . ملاحظه کرد که گروهی با ایشان مشغول بحث و گفت و گو هستند . لذا بدون اینکه با پدر سخنی بگوید از شرم و حیا بازگشت . چون رسول خدا صلی الله علیه و آله می‏دانست که فاطمه علیها السلام برای حاجت و نیازی مراجعه کرده است، خود به منزل ما آمد . ما در بستر استراحت‏بودیم، وی بالای سر فاطمه علیها السلام نشست و فاطمه علیها السلام از جهت‏شرم و حیا سر خود را زیر رخت‏خواب کرد .
حضرت فرمود: فاطمه جان! برای چه منظوری نزد من آمدی؟ او دو مرتبه سؤال فرمود و فاطمه ساکت‏بود .
عرض کردم: ای رسول خدا! من علت را برای شما عرض می‏کنم . فاطمه آن قدر سنگ آسیاب را چرخانده که دستش پینه بسته و آن قدر آب کشیده که بر سینه‏اش اثر آن باقی مانده و آن قدر خانه را جاروب کرده که لباسش خاک آلود شده، و آن قدر آتش در زیر دیگ افروخته که پیراهن او کثیف شده و بوی دود گرفته است . شنیدیم که غلامان و خادمان چندی را خدمت‏شما آوردند، به فاطمه علیها السلام گفتم: به سراغ پدر خود رفته، از ایشان خدمت کاری بخواه تا تو را کمک کند .
رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: «الا ادلکما علی خیر مما سالتما . اذا اخذتما مضاجعکما تکبرا اربعا وثلاثین وتسبحا ثلاثا وثلاثین وتحمدا ثلاثا وثلاثین فهو خیر لکما من خادم یخدمکما; شما را از مطلبی آگاه کنم که برای شما از خادمی که خواستید بهتر است . وقتی از خواب برخاستید (دربعضی روایات است وقتی به رختخواب رفتید) سی و چهار مرتبه «الله اکبر» ، سی و سه بار «سبحان الله‏» و سی و سه بار «الحمد لله‏» بگویید، این برای شما از خادمی که به شما خدمت کند بهتر است .»
آنگاه فاطمه سر خود را بیرون آورد و سه بار فرمود: «رضیت عن الله ورسوله; از خدا و رسول او راضی و خشنود شدم . (۵) »
عیادت ناتمام
وقتی عباس عموی پیامبر صلی الله علیه و آله برای عیادت فاطمه علیها السلام به منزل علی علیه السلام آمد، به دلیل سالت‏شدید آن حضرت و ممنوع الملاقات بودن ایشان، موفق به عیادت آن عزیز نشد . به منزل خود بازگشت و پیکی روانه منزل علی علیه السلام کرد، تا به علی علیه السلام این پیغام را برساند: «آن گونه که من احساس می‏کنم، فاطمه علیها السلام روزهای پایان عمر خود را می‏گذراند و اول کسی است که به پیامبر صلی الله علیه و آله ملحق می‏شود . من پیشنهاد می‏کنم در صورت رحلت ایشان، مهاجرین و انصار را خبر کنید تا در مراسم نماز و دفن آن حضرت شرکت کنند، که این کار، هم باعث فیض معنوی و ثواب حاضران است، و هم باعث تقویت‏شعائر دینی .»
علی علیه السلام در پاسخ به پیشنهاد عمویش عباس بن عبد المطلب، فرستاده‏ای به نزد او روانه کرد تا این پیام را برساند: «ابلغ عمی السلام وقل لا عدمت اشفاقک وتحیتک وقد عرفت مشورتک ولرایک فضله . ان فاطمه بنت رسول الله صلی الله علیه و آله لم تزل مظلومه من حقها ممنوعه وعن میراثها مدفوعه . لم تحفظ فیها وصیه رسول الله صلی الله علیه و آله ولا رعی فیها حقه ولا حق الله عزوجل وکفی بالله حاکما ومن الظالمین منتقما وانا اسالک یا عم ان تسمح لی بترک ما اشرت به فانها وصتنی بستر امرها; سلام مرا به عمویم برسان و بگو: خیر خواهی شما را فراموش نمی‏کنم . نظر شما را به خوبی دریافتم و البته احترام آن - در جای خود - محفوظ است . فاطمه علیها السلام همیشه مظلوم واقع شده، و از حق خود بازداشته شد و از ارث خود بی بهره گردید . سفارش رسول خدا صلی الله علیه و آله در مورد او عمل نشد و حقی که خدا و رسول او در مورد فاطمه علیها السلام داشتند، رعایت نگردید و خداوند برای حکمرانی و انتقام از ظالمین [ما را] بس است .
عموی گرامی! از شما می‏خواهم به من رخصت دهید که به نظر شما عمل نکنم، چرا که فاطمه علیها السلام خودش به من وصیت کرده است که امر [کفن و دفن] او مخفی باشد .»
وقتی که فرستاده عباس با این پیام به سوی او بازگشت، عباس گفت: غفران الهی نثار فرزند برادرم که البته او آمرزیده است . به راستی که نظر او بدون اشکال و صحیح است . برای عبد المطلب فرزندی با برکت‏تر از علی علیه السلام زاده نشد، مگر پیامبر صلی الله علیه و آله . . . (۶).
آهنگ جدایی
آن گاه که فاطمه زهرا علیها السلام احساس کرد زمان رحلتش فرا رسیده است، در حالی که در بستر بیماری آرمیده بود خطاب به علی علیه السلام فرمود: «یا ابن عم، انه قد نعیت الی نفسی واننی لا اری ما بی الا اننی لاحق بابی ساعه بعد ساعه وانا اوصیک باشیاء فی قلبی; ای پسر عمو! خبر مرگ به من رسیده و آنگونه که در می‏یابم پس از اندک زمانی، به پدرم ملحق می‏شوم، آنچه را در دل دارم به تو وصیت می‏کنم .»
علی علیه السلام به فاطمه علیها السلام فرمود: «اوصینی بما احببت‏یا بنت رسول الله; ای دخت رسول خدا! آنچه دوست داری وصیت کن .»
آنگاه علی علیه السلام کنار سر فاطمه علیها السلام نشست و به آنان که در اتاق بودند فرمود بیرون روند . سپس فاطمه علیها السلام به علی علیه السلام فرمود: «یا ابن عم! ، ما عهدتنی کاذبه ولاخائنه ولا خالفتک منذ عاشرتنی; ای پسر عمو! از روزی که با من زندگی کردی، از من دروغ و خیانت ندیدی و هیچ گاه با تو مخالفت ننمودم .»
و علی علیه السلام در پاسخش چنین گفت: «معاذ الله انت اعلم بالله وابر واتقی واکرم واشد خوفا من الله [من] ان اوبخک بمخالفتی . قد عز علی مفارقتک وتفقدک، الا انه امر لابد منه . والله جددت علی مصیبه رسول الله وقد عظمت وفاتک وفقدک فانا لله وانا الیه راجعون من مصیبه ما افجعها وآلمها وامضها واحزنها، هذه والله مصیبه لا عزاءلها ورزیه لا خلف لها; نه، هرگز! تو نسبت‏به خداوند آگاه‏تر، نیکوکارتر، پرهیزگارتر، گرامی‏تر، و خائف‏تر از آن هستی که تو را به عنوان مخالفت‏با من سرزنش کنم . جدایی و فقدان تو برای من بسیار سخت است . ولی چه باید کرد که چاره‏ای برای مرگ نیست . سوگند به خدا، مصیبت رسول خدا برای من تازه شد و وفات و فقدان تو، [برای من] بسیار بزرگ [و دشوار] است . پس «انا لله وانا الیه راجعون‏» از مصیبتی که بسیار دلخراش و دردناک و دشوار و اندوه آور است . به خدا قسم! این مصیبتی است که تسلیت [و آرامش] ندارد و حادثه جانسوزی است که جبران‏ناپذیر است . »
سپس مدتی با هم گریستند و علی علیه السلام سر فاطمه علیها السلام را به سینه چسبانید و فرمود: «اوصینی بما شئت فانک تجدنی فیما امضی کما امرتنی به واختار امرک علی امری; آنچه می‏خواهی وصیت کن، همانا مرا آن گونه خواهی یافت که به وصیت تو بخوبی عمل کنم و امر تو را بر امر خودم مقدم می‏دارم .»
سپس فاطمه علیها السلام به بیان وصایای خود پرداخت (۷).
آغاز جدایی
پس از شهادت حضرت زهرا علیها السلام، امام حسن علیه السلام و امام حسین علیه السلام از شهادت مادر خود با خبر شدند، اسماء به حسنین علیهما السلام گفت: به نزد پدرتان علی علیه السلام روید و خبر شهادت فاطمه علیها السلام را به او رسانید . حسنین علیهما السلام از خانه بیرون آمدند و در حالی که فریاد می‏زدند: «یا محمداه! یا احمداه! الیوم جدد لنا موتک اذ ماتت امنا» ، وارد مسجد شدند و علی علیه السلام را که در مسجد بود، از شهادت فاطمه علیها السلام آگاه نمودند . علی علیه السلام با شنیدن این خبر، آنچنان دگرگون شد که بی حال افتاد . آب به صورتش پاشیدند و به حال آمد . با سوز و گداز فرمود: «بمن العزاء یا بنت محمد کنت‏بک اتعزی ففیم العزاء من بعدک; ای دختر محمد صلی الله علیه و آله! به چه کسی خود را تسلیت دهم. [تا زنده بودی] مصیبتم را به تو تسلیت می‏دادم، اکنون پس از تو چگونه آرام و قرار گیرم؟ (۸) » 
در سوگ یار
علی علیه السلام پس از به خاک سپاری یار دیرینه و همراه روزگار خوشی‏ها و تلخی‏های خود، در کنار تربت آن عزیز، با رسول خدا چنین درد دل کرد:«انا لله وانا الیه راجعون‏»
ای پیغمبر خدا! از من و از دخترت که به دیدن تو آمده و در کنار تو زیر خاک خفته است، بر تو درود باد! همان که خداوند سرعت ملحق شدنش به تو را اختیار کرد . ای رسول خدا! پس از دختر برگزیده‏ات شکیبایی من به پایان رسیده و خویشتن داری من به خاطر سیده زنان جهان از دست رفته است . اما برای من پیروی از سنت تو [که همان صبر باشد] در جدایی تو موجب تسلیت است [ . ای پیامبر خدا!] تو را به دست‏خود در دل خاک سپردم! و تو بر روی سینه من جان دادی! آری، قرآن خبر داده است که همه از خدائیم و به سوی او باز می‏گردیم . اکنون امانت‏به صاحبش رسید، و آنچه در گرو بود گرفته شد و زهرا از دست رفت [ . پس از او] آسمان و زمین زشت می‏نماید و هیچگاه اندوه دلم نمی‏گشاید و شبم بی خواب است و غم از دلم نمی‏رود، تا خدا مرا در جوار تو ساکن گرداند .
[مرگ زهرا] ضربتی بود که دل را خسته و غصه را پیوسته گردانید، چه زود جمع ما به پریشانی کشیده شد . شکایت [خود را] به خدا می‏برم و دخترت خواهد گفت که امتت پس از تو با وی چه ستم‏ها کردند . آنچه خواهی از او بپرس و احوال را از او جویا شو . تا سر دل بر تو گشاید و خونی که خورده است‏بیرون آید . او به زودی خواهد گفت و خدا که بهترین داور است [میان او و ستمکاران داوری] نماید .
[سلامی که به تو می‏دهم] سلام وداع کننده است نه از روی ملالت و کسالت . اگر می‏ورم ملول [و خسته جان] نیستم و اگر می‏مانم به وعده خدا بد گمان نیستم، به خاطر وعده‏ای که خداوند به شکیبایان داده است . در انتظار پاداش می‏مانم که شکیبایی نیکوتر است .
اگر بیم چیرگی ستمکاران نبود برای همیشه در کنار قبرت می‏ماندم و در این مصیبت‏بزرگ چون فرزند مرده جوی اشک از دیدگانم می‏راندم .
خدا گواه است که دخترت پنهانی به خاک می‏رود و در حالی که هنوز روزی چند از مرگ تو نگذشته، و نام تو از زبان‏ها نرفته، حق او برده می‏شود و از میراث او منع می‏شود .
ای رسول خدا! شکایت را به سوی خدا می‏برم و دل را به یاد تو خوش می‏دارم، که درود خدا بر تو باد و سلام و رضوان خدا بر فاطمه . (۹) »
وقتی آن حضرت از دفن فاطمه‏۳ فراغت‏یافت‏بر سر قبر او ایستاد و این دو بیت را انشاء کرد:
لکل اجتماع من خلیلین فرقه
وکل الذی دون الممات قلیل
وان افتقادی واحدا بعد واحد
دلیل علی ان لا یدوم خلیل (۱۰)
«جمع هر دو دوست را پریشانی است و هر چیز جز مرگ ناچیز است . اینکه من یکی را پس از دیگری از دست می‏دهم، نشان آن است که هیچ دوستی جاوید نمی‏ماند .»
مرا شفاعت این پنج تن بسنده بود
که روز محشر بدین پنج تن رسانم تن
بهین خلق و برادرش و دختر و دو پسر
محمد و علی و فاطمه حسین و حسن (۱۱)
آن روز در آن هول و فزع بر سر آن جمع
پیش شهدا دست من و دامن زهرا
تا داد من از دشمن اولاد پیمبر
بدهد بتمام ایزد دادار تعالی (۱۲)
_____________________________________
۱) نهج البلاغه، نامه ۲۸، ترجمه دکتر شهیدی .
۲) اشاره به جمله رسول خدا صلی الله علیه و آله است . وقتی آن حضرت پس از جنگ بدر دستور کشتن عقبه بن ابی معیط را داد، عقبه گفت: «من للصبیه یا محمد; چه کسی برای کودکان خواهد ماند؟» حضرت فرمود: «النار; آتش .»
۳) ام جمیل، خواهر ابوسفیان، زن ابولهب و عمه معاویه بود .
۴) بحار الانوار، ج‏۴۳، ص‏۱۱۷ و ۱۳۳ .
۵) حلیه الاولیاء، ج‏۲، ص‏۴۱; بحار الانوار، ج‏۴۳، ص‏۸۲ .
۶) بحار الانوار، ج‏۴۳، ص‏۲۱۰ و ۲۱۱ .
۷) بیت الاحزان، محدث قمی، با ترجمه محمدی اشتهاردی، ص‏۲۴۱; بحار الانوار، ج‏۴۳، ص‏۱۹۱ .
۸) همان، ص‏۲۴۹ .
۹) اصول کافی، ج‏۱، ص‏۴۵۸و۴۵۹; بحار الانوار، ج‏۴۳صص ۱۹۴ و ۱۹۳ .
۱۰) الاخبار الموفقیات، زبیر ابن بکار، ص‏۱۹۴ .
۱۱) غضائری رازی .
۱۲) ناصر خسرو

منبع : تبیان

 نظر دهید »

گویی صدای پیامبربه گوش رسید

22 اسفند 1390 توسط مرادی

علامه محمدرضا حكيمي در مقدمه‌اي بر كتاب «شهر گمشده» نوشته محمد حسن زورق شهر از مسجد پيامبر در روزي كه فاطمه زهرا سلام الله عليها خطبه معروفشان را ايراد فرمودند گزارش كرده است.

علامه “محمدرضا حكيمي” مقدمه مبسوطي بر كتاب «شهر گمشده» نوشته و در بخش‌هاي پاياني با اشاره به شجاعت حضرت زهرا(س) و با بيان اينكه اگر ايشان به حمايت از امامت قرآني بر نمي‌خاست «فاطمه فاطمه نبود، در حالي كه فاطمه فاطمه بود، و تا ابد فاطمه فاطمه است…» چنين روايت كرده است:

«در مدينه پيچيد كه دختر پيامبر مي‌خواهد با مردم سخن بگويد، مردم گويي چند برابر گنجايش مسجد پيامبر، در مسجد و اطراف آن گرد آمدند تا سخنان فاطمه را بشنوند. براي ورود دختر پيامبر و ناموس كبراي الهي در ميان مردم و صحن مسجد، در گوشه‌اي از مسجد پرده‌اي آويختند، و فاطمه(س) در ميان زنان مؤمن و محترم آل هاشم كه در دو طرف او حركت مي‌كردند، وارد مسجد شد؛ فاطمه مانند پيامبر گام برمي‌داشت. مردم گويي صداي پاي پيامبر را مي‌شنيدند. و هنگامي كه به سخن گفتن آغاز كرد گويي صداي پيامبر به گوششان مي‌رسد.

فاطمه كه روزي كه مي‌خواست متولد شود، بزرگ‌ترين زنان تاريخ آفرينش، از جمله مريم مقدس، از آسمان آمدند تا خديجه كبري تنها نباشد، و فاطمه در آغوش آنان متولد شود، اكنون نيز كه مي‌خواست تاريخ را دوباره متولد كند، ارواح آدم و نوح ابراهيم و موسي و عيسي و جبرئيل و ميكائيل، او را بدرقه مي‌كردند، گويي عالم ملكوت الهي به زمين آمده بود و با فاطمه گام برمي‌داشت…

لحظه‌هايي بس باشكوه و پرهيبت، و با اين همه، دردناك و دردزاد بود؛ لحظه‌هايي كه اگر نبود، هيچ لحظه‌اي از لحظه‌هاي تاريخ به بلوغ مضموني و حماسي خويش نرسيده بود … فاطمه وارد مسجد شد و در محل سخن گفتن قرار گرفت. با نخستين جمله‌هايي كه بر زبان راند مدينه منفجر شد، بلكه تاريخ، نه تنها مسجد… ناله‌هاي سوزان مردم، سوز روحي و ژرف فاطمه را منعكس مي‌كرد و ديوارهاي شهر مدينه را مي‌سوزاند… و گريه امان خلق را بريده بود…

فاطمه چه گفت؟ قرآن - علي، عدالت - انسان …

مدينه چه شد؟ سراپا لرزه و استماع …

آن لحظات چه لحظاتي بوده است، و فاطمه(س) چه شخصيتي بوده و چه كرده است. اگرچه فاطمه نتوانست علي را دوباره تا ستيغ بلند غدير، ستيغ آسماني «من كنت مولاه فهذا علي مولاه» برآورد، و قرآن را، در كنار چشمه خورشيد، به دست علي، بر همه جامعه‌ها بتاباند و امت واحد قرآني بسازد، ليكن توانست علي را از قبر ساخته سياست سفياني بيرون آورد، و در معبر تاريخ قرار دهد، تا دست كم روزي، اگرچه براي مدتي كوتاه و پرمخاطره، حكومت قرآني واقعي بتواند تشكيل شود، و مدينة النبي يك نمونه از خود به جاي بگذارد، و نهج‌البلاغه آفريده شود.

اگر علي(ع) در همان خانه نشيني و انزوايي كه در جريان جنجال سقيفه بر او تحميل شد، باقي مانده بود و خطبه آتشين و حركت انقلابي دختر پيامبر او را دوباره مطرح نساخته بود، هيچ‌گاه به همان خلافت ظاهري اندك ساده خويش نيز نمي‌رسيد، و قرآن ديگر به هيچ وجه ابعاد فردسازي و جامعه پردازي خود را نشان نمي‌داد. آيا به دست چه كساني مي‌توانست نشان دهد؟ همانان كه كعبه را به منجنيق بستند، و سر پسر پيامبر را به سرنيزه در شهرها و هامون‌ها گرداندند، و در شرابخواري و آدم‌كشي همانند نداشتند، و به هنگام خلافت، به قرآن مي‌گفتند: قرآن، خدا حافظ! (هذا فراق بيني و بينك!)

يكي از مسايل بسيار مهم در اين حادثه عظيم، مضامين خطبه فاطمي است، و سخنان ديگري كه فاطمه(س) در اين چند روز تا پايان عمر كوتاه خويش فرموده است. من سخن خود را در مي‌نوردم. خطبه‌اي كه به تعبير مورخ و محدث معروف، بهاءالدين اربلي (م: 692 ق): «عليها مسحه من نور‌النبوه، و فيها عبقة من ارج الرساله، و قداوردهاالموالف و المخالف…»/ «خطبه‌اي كه فروغ نبوت از آن مي‌تابد، و بوي خوش رسالت از آن مي‌ترواد، و شيعه و سني آن را در كتاب‌هاي خود نقل كرده‌اند.

بايد اهداف الهي، انساني، اقتصادي، معيشتي، اجتماعي، تربيتي و حماسي اين خطبه را درك كرد.

تاكيدي كه اين خطبه بر ضرورت حكومت عادل مي‌كند و به صراحت مي‌گويد كه در غير حكومت عدل، مردمان بردگان زرخريد اقليتي مستكبر و سرمايه‌دار خواهند بود و فاصله معيشتي مردم به بيش از حد تحمل وجدان انساني و روح قرآني خواهد رسيد، بايد فهميده شود.

استاد حكيمي ادامه داده است: در آن روزها كه علي(ع) نمي‌توانست دست به شمشير ببرد، فاطمه(س) از سخن شمشيري ساخت _ آتش‌ بيان و حق‌نشان _ كه هم خوني ريخته نشد، و هم حقيقت را تا ابد بر لوح زمان‌ها و پيكره آبادي‌ها و مكان‌ها ثبت كرد.

اگر فاطمه(س) نبود، يا اگر به اين قيام الهي اقدام نمي‌كرد، امروز نه تنها از ارزش‌هاي اسلامي، بلكه از هيچ ارزش و فضيلتي چه بسا نشاني نبود و قرآن كريم، با انواع تفسير‌هاي اشعري و متعزلي و ماتريدي يا تاويل‌هاي فلسفي و عرفاني، ماهيت و حيانيت و منزه از اختلاف بودن خود را از دست مي‌داد، و از تفسير مفسران راستين كتاب الهي، يعني ائمه طاهرين(ع)، چيزي يافت نمي‌شد. ليكن اين قيام قرآني و حماسه فاطمي، سبب شد كه علي(ع) از حذف مطلق مصون ماند، و پس از بيست و پنج سال، به روي كار آيد و بتواند شهر نمونه قرآني را بسازد، يعني كوفه منهاي فقر؛ چنان كه احمد حنبل شيباني _ امام مذهب حنبلي در كتاب فضايل الصحابه نقل مي‌كند كه علي(ع) فرمود: «ما اصبح بالكوفه احد الا ناعما، ان ادناهم منزلة لياكل البر، و يجلس في الظل، و يشرب من ماء‌الفرات»/ «در كوفه همه زندگي‌اي مناسب دارند: صاحبان پايين‌ترين شغل‌ها نان گندم مي‌خورند، خانه دارند، و از آب سالم و گواراي فرات مي‌نوشند.»

علي(ع)، در همين چهار سال و اندي، با آن سه جنگ داخلي تحميلي و ويرانگر، از هر فرصتي بهره جست، و ده‌ها اصل قرآني و ارزش اسلامي را در هدايت و تربيت فرد و جامعه، پي‌ريخت، و اصول انسانيت قرآني و اسلاميت واقعي را متبلور ساخت، و با مردم سخناني را در ميان نهاد كه حاصلي چونان نهج‌البلاغه داشت، و عهد‌نامه مالك اشتر را نوشت كه آيين‌نامه حكومت قرآني است، و هر حكومتي، در هر وقت و هر جا و متصديان آن در هر لباسي، وقتي اسلامي است و حق دارد ادعاي اسلامي بودن كند و مردم را به اين نام به اطاعت وادارد، كه از عهد‌نامه، سرسوزني تخلف نداشته باشد.

علامه حكيم در پايان اين مقدمه شور انگيز آورده است: فرياد عدالت فاطمه، در روز عاشورا، از حنجره فرزندش حسين(ع) نيز طنين‌افكن شد، چنان كه روزي همان فرياد، از حنجره فرزند ديگرش مهدي موعود (عج) طنين‌افكن خواهد شد، و عدالت آفاقي و انفسي گستره زمين و آفاق زمان و عرصه‌هاي زندگي انساني را خواهد گرفت… و اين است حقيقت جاودان رسالت محمدي … و اين است كه شيعه هماره فرياد مي‌زند:

_ بعثت،

_ غدير، 

_ عاشورا،

_ مهدي…
 

علامه حكيمي   -   شبکه جهانی ولایت
 نظر دهید »

کوثر تمام نشدنی

20 اسفند 1390 توسط مرادی

سخنان رهبر انقلاب درباره حضرت زهرا(س)

فیوضات فاطمه‌ى زهرا(سلام‌اللَّه‌ علیها)، به مجموعه‌ى كوچكى كه در مقابل مجموعه‌ى انسانیت، جمع محدودى به حساب مى‌آید، منحصر نمى‌شود. اگر با یك دید واقع‌بین و منطقى نگاه كنیم، بشریت یكجا مرهون فاطمه‌ى زهرا (سلام‌اللَّه‌ علیها) است - و این گزاف نیست؛ حقیقتى است…


بشریت یكجا مرهون فاطمه‌ى زهرا (س)
فیوضات فاطمه‌ى زهرا(سلام‌اللَّه‌ علیها)، به مجموعه‌ى كوچكى كه در مقابل مجموعه‌ى انسانیت، جمع محدودى به حساب مى‌آید، منحصر نمى‌شود. اگر با یك دید واقع‌بین و منطقى نگاه كنیم، بشریت یكجا مرهون فاطمه‌ى زهرا (سلام‌اللَّه‌ علیها) است - و این گزاف نیست؛ حقیقتى است - همچنان كه بشریت مرهون اسلام، مرهون قرآن، مرهون تعلیمات انبیا و پیامبر خاتم(صلّى‌اللَّه‌ علیه و آله‌ و سلّم) است. در همیشه‌ى تاریخ این‌طور بوده، امروز هم همین‌طور است و روزبه‌روز نور اسلام و معنویت فاطمه‌ى زهرا(سلام‌اللَّه‌ علیها) آشكارتر خواهد شد و بشریت آن را لمس خواهد كرد.

برادران عزیز! آنچه ما وظیفه داریم، این است كه خود را شایسته‌ى انتساب به آن خاندان كنیم. البته منتسب بودن به خاندان رسالت و از جمله‌ى وابستگان آنها و معروفین به ولایت آنها بودن، دشوار است. در زیارت مى‌خوانیم كه ما معروفین به دوستى و محبت شما هستیم؛ این وظیفه‌ى مضاعفى را بر دوش ما مى‌گذارد(1).


معنای ناگشوده ذهن بشر
در باب‌ فاطمه‌ی‌ زهرا (سلام‌الله‌ علیها) است‌. برای‌ انسانهای‌ كوچكی‌ مثل‌ من‌، خیلی‌ دشوار است‌ كه‌ بخواهند ـ ولو از دور ـ درباره‌ی‌ آن‌ عظمت‌ سخن‌ بگویند. ما یك‌ چیز و یك‌ خیال‌ و یك‌ تصویر و یك‌ نقش‌ در ذهنمان‌ می‌گذرانیم‌. این‌ كجا، و واقعیتها و حقیقتها ـ كه‌ بسی‌ عظیمتر از ذهن‌ ماست‌ ـ كجا؟ واقعا دختر پیامبر(ص‌)، معمای‌ ناگشوده‌ی‌ ذهن‌ بشر و معارف‌ بشری‌ است‌. همه‌ی‌ انسانها را یك‌ طرف‌ بگذارید، اولیا را هم‌ در طرف‌ دیگر بگذارید. با این‌كه‌ تعداد اولیا كم‌ است‌، اما وزنه‌ی‌ آنها از همه‌ی‌ بشریت‌ سنگینتر است‌. اگر ملاك‌ وزانت‌ و عظمت‌ را معرفت‌ و آگاهی‌ از حقیقت‌ عالم‌ و نزدیكی‌ به‌ خدا ـ یعنی‌ سرچشمه‌ی‌ همه‌ی‌ وجودها ـ بدانیم‌، یكی‌ از اولیای‌ خدا، از ماسوای‌ همه‌ی‌ اولیا و از همه‌ی‌ وجود منهای‌ اولیا، عظیمتر و وزینتر و باشكوهتر است‌.
وقتی‌ به‌ صف‌ اولیا و عبادالله‌الصالحین‌ نگاه‌ می‌كنید، قله‌هایی‌ وجود دارد كه‌ نسبت‌ آن‌ قله‌ها به‌ بقیه‌ی‌ انسانهای‌ بزرگ‌ عالم‌ معنا، یك‌ نسبت‌ غیرقابل‌ تصور و فوق‌العاده‌ عظیمی‌ است‌. اختلاف‌، اختلاف‌ فاحشی‌ است‌. این‌ قله‌ها، همان‌ كسانی‌ هستند كه‌ در تاریخ‌ نبوتها هم‌ هرجا شما چشم‌ بدوزید، از هر طرف‌ آنها را می‌بینید; مثل‌ انبیای‌ اولوالعزم‌ و بزرگانی‌ از این‌ دست‌ و در این‌ حد. اما در مجموعه‌ی‌ این‌ عظمتها و شكوهها و در بین‌ این‌ برجسته‌ترینها كه‌ ذكرشان‌ برای‌ ما فقط لقلقه‌ی‌ لسان‌ است‌ و امثال‌ من‌، دل‌ و روح‌ و جانشان‌، بسیار كوچكتر و خردتر و حقیرتر از آن‌ است‌ كه‌ بخواهند این‌ معنویتها را درك‌ كنند و همین‌طور از دور تصویری‌ در ذهنشان‌ دارند و آن‌ را بر زبان‌ می‌آورند ـ كه‌ باز این‌ تصویر هم‌، از كلمات‌ خودشان‌ است‌ چند نمونه‌ی‌ بسیار نادر وجود دارد كه‌ از حد توصیف‌ و بیان‌ بالاترند و یكی‌ از اینها، فاطمه‌ی‌ زهرا (سلام‌الله‌ علیها) است‌. فقط با پیامبر و با امیرالمؤمنین‌ می‌شود او را مقایسه‌ كرد(2).


میدان امتحان
میدان، میدان امتحان است. میدان كارِ تصادفى نیست. میدان امتیاز دادنِ بیخودى نیست. خداى متعال بیخودى به كسى امتیاز نمى‏دهد. این جوهر، این اراده قوى، این عزم راسخ، این گذشت و فداكارى در فاطمه زهرا (س) كار را به آن‏جا مى‏رساند كه او سنگ الماسى مى‏شود كه همه این چرخها بر روى آن مى‏چرخد. دشوارترین چرخها را باید بر روى سخت‏ترین پایه‏ها و قاعده‏ها بچرخانند. این چرخ عظیم تاریخ اسلام و امتحانهاى دشوار، در همان دوران كوتاه، بر روى دوش فاطمه زهرا (سلام‏اللَّه‏علیها) بود. خدا او را انتخاب كرد و او توانست بشریّت را نجات دهد. فاطمه زهرا(سلام‏اللَّه‏علیها) فرشته نجات انسانها در طول تاریخ است. براى همین هم هست كه ائمّه (علیهم‏السّلام) این‏قدر براى آن بزرگوار تكریم و حرمت قائلند و نسبت به او اظهار خشوع مى‏كنند. هیچ مقامى از این بالاتر وجود دارد؟(3)


کوثر تمام نشدنی است
بیشترین سنی که برای فاطمه‏ی زهرا (سلام‏الله‏علیها) طبق تواریخ مختلف گفته می‏شود، از هجده سال است تا بیست‏ودو سال. از آن تکریمی که امیرالمؤمنین برای ایشان قائل است، و از آن تکریمی که در روایات و کلمات همه‏ی ائمه (علیهم‏السّلام) درباره‏ی فاطمه‏ی زهرا (سلام‏الله‏علیها) آمده، انسان می‏فهمد که چه عظمت و شیفتگی‏یی در کلمات ائمه نسبت به فاطمه‏ی زهرا موج می‏زند. هر یک از ائمه شط خروشانی هستند که فضای معرفت و استعدادهای بشری را سیراب و بارور کرده‏اند و همه‏ی این جویبارها از این چشمه سرازیر می‏شوند؛ چشمه‏ی جوشان فاطمه‏ی زهرا (سلام‏الله‏علیها). روایات صادقین (علیهم‏السّلام)، عظمت حضرت رضا و موسی‏بن‏جعفر و ائمه‏ی بعدی، مقام والای حضرت بقیّةالله (ارواحنا فداه)، همه جویبارهای آن کوثرند؛ آن کوثر تمام نشدنی، آن چشمه‏ی جوشان؛ برکات فاطمه‏ی زهرا اینهاست(4).


سرور همه زنان عالم
اگر شخصیت فاطمه زهرا سلام‏اللَّه علیها براى ذهنهاى ساده و چشمهاى نزدیك‏بین ما آشكار مى‏شد، ما هم تصدیق مى‏كردیم كه فاطمه زهرا سلام‏اللَّه‏علیها سرور همه زنان عالم است؛ بانویى كه در سنین كم و در عمر كوتاه، به مقامات معنوى و علمى و معرفتى و به مرتبه‏اى برسد كه برابر مرتبه انبیا و اولیاست. در واقع فاطمه زهرا فجر درخشانى است كه از گریبان او، خورشید امامت و ولایت و نبوّت درخشیده است؛ آسمان بلند و رفیعى است كه در آغوش آن، ستاره‏هاى فروزان ولایت قرار گرفته است. همه ائمّه علیهم‏السّلام براى مادر بزرگوار خود تكریم و تجلیلى قائل بودند كه براى كمتر كسى این همه احترام و تجلیل را از آن بزرگواران مى‏شود دید(5).


پی نوشت:

1- سخنرانى در دیدار با مداحان اهل‏بیت(ع)، به مناسبت میلاد مبارك صدیقه‏ى كبرى‏ فاطمه‏ى زهرا(س)5/10/1370،
2- سخنرانی‌ در دیدار مداحان‌ اهل‌بیت‌(ع‌)، به‌ مناسبت‌ میلاد مبارك‌ صدیقه‌ی‌ كبری‌ فاطمه‌ی‌ زهرا(س‌) ،۱۳۶۹/۱۰/۱۷
3- بیانات رهبر فرزانه انقلاب اسلامى ‏در دیدار مدّاحان آل اللَّه به مناسبت میلاد حضرت فاطمه زهرا (س) ، ۱۳۷۷/۰۷/۱۹
4- بیانات رهبر فرزانه انقلاب اسلامى‏ در دیدار مداحان به مناسبت میلاد حضرت فاطمه (س)، ۱۳۸۳/۰۵/۱۷
5- بیانات مقام معظم رهبرى‏در همایش بزرگ خواهران در ورزشگاه آزادى به مناسبت جشن میلاد كوثر ، ۱۳۷۶/۰۷/۳۰

 

 1 نظر

خیلی عقبیم!!

19 اسفند 1390 توسط مرادی

خیلی دور بودم از دنیایی که فکرمیکردم خیلی دارم توش چرخ میزنم،درو یه جورایی پرت بودم!!!

امشب درست همین امشب داستانهایی رو شنیدم که ….

چندوقته دوست وآشناها رو میبینم که واسه رفتن توی فیس بوک سرودست میشکنن

خیلی کنجکاو بودم ببینم چه خبره که اینجوری خودشونو میکشن

یکی دوهفته ای هست که عضو شدم اما راستش خیلی حوصلشو ندارم

امشب بی خوابی زد به کله مبارک گفتم برم یه چرخی تو دل دنیا بزنم

صفحم که باز شد دعوت شدم به یه اتاق گفتگو به قول خودشون داغ داغ

البته راست هم گفتن، خیلی داغ بود اونقدر که جیگرآدم رو میسوزوند،

بیشترشون به قول خودشون زرتشتی و مسیحی و… بودن اما به جرات

میتونم بگم که به هیچکدومش ازته قلبشون ایمان نداشتن وفقط جمع شده

بودن تا وقتی مسلمونی مثل من واردشون میشه ، زیرو بم دینشو ببرن زیر

سوالوآخرشن بگن پیامبر شما…

گرچه جواب دادن بهشون ،و واسه هرحرفشون دلیل ومدرک آوردن خیلی سخت

بود،گرچه خیلی جاها انقدر حرفشون غیر منطقی بود که واقعا نمیدونستم

باید چی بگم! اما همه تلاشمو کردم تا نبازم

وچقدر دختر پسرهای ۱۷-۱۸ ساله اونجا بودن که رومخشون کارمیشدو …

بگذریم، راستش ازخودم بدم اومد، ازاینکه نمیتونم اونجورکه باید وشاید از دینم،

پیامبرم، وامام هام مخصوصا امام علی (ع)دفاع کنم ، خودم وتنبیه کردم

(بگذریم که این تنبیه چی بوده)

والان فقط دارم به این فکرمیکنم، که وقتی۴-۳سال پیش افتادم دنبال تکامل

دینم واینکه راهی که دارم میرم درسته یانه؟وقتی اونهمه کتاب خوندم وتفسیر

و صحبت کردن بایه عالمه عالم، ووقتی پیروز میدونی شدم که اتفاقی واردش

شده بودم، چرا فکرکردم تموم شده ودیگه نیاز نیست برم دنبال خیلی ازاون

چیزهایی که باید بدونم ونمیدونم!!!

خیلی خجالت کشیدم وقتی توی شبهایی که متعلق به امامیه که هیچ دینی

مانندشو ندیده، نتونستم اونجورکه باید ازش حمایت کنم، گرچه اونا که به

حمایت امثال مااحتیاج ندارن،اما خجالت کشیدم که هنوز خیلی چیزهارو در

موردش نمیدونم با اونهمه خوندن وشنیدن.

یه زمانی فکرمیکردم حریف قدری رو از میدون به در کردم،اشتباه نمیکردم،

واسه یه دختر۱۹-۲۰ ساله حریف قدری بود اما الان فهمیدم باید توی این

چندسال خودم رو آپ دیت میکردم

خیلی عقبیــــــــم، این جمله رو بدون اینکه بهش بخندی باور کن

خیــــــــلی عقبیم

دنیا داره تلاش میکنه!

واسه ریشخند زدن به اعتقاداتمون مارو درگیر بازی بدی کردن!

بازی ای که اگر یه بار،فقط یک بار تیر بخوری گیم آور میشی!

وما، به جای حرکت و حرکت و فهمیدن،وقتمون رو توی روم هایی میگذرونیم

که حتی خوندن یک جمله ازش شرف انسانی رو زیر سوال میبره وبی خبریم

که توی یه روم دیگه دارن مغز خواهر برادرای نوجوونمون رو دیلیت میکنن.

دنیا داره پیش میره به سمت نابود کردن رسالتی که ناجی بشره

وماخیلی عقبیم که پیش نمیریم به سوی کسی که منجی بشریته..

 

 

 

شايد آنروز كه سهراب نوشت:

“  تاشقايق هست زندگي بايد كرد “

خبرازدل پردرد گل ياس نداشت

بايداينجور نوشت:

 

چه گل  پيچك و ياس

تانيايد

مهـــــدي

زندگي “دشوار” است

چه شقایق

="font-size: small;"> هرگلي هم باشي
 3 نظر

اشتی با امام عصر

18 اسفند 1390 توسط مرادی
/table>
آشتی با امام عصر
اگربا آمدن آفتاب از خواب بیدار شویم؛نمازمان قضاست…؟!

   جمعه های تکراری!


iv>


امام زمان
  ای اجابت کنندة هر دعا ‍ ! پنجرة قلب منتظران، رو به آسمان بی‌کرانه‌ات گشوده شده است؛ تا با یک اشارت تو، غبار اندوه غیبت از دل‌ها برخیزد و چشم‌ها به تماشای باران ظهور بنشیند. ای گل زیبای باغ عدالت! ما با تمام وجودمان در انتظار دیدارت هستیم. ای سکوت و وقار زیبای شب‌ها! ای درخشش ماه و ستاره‌ها! ما هنوز در همان کوچه‌ای که به انتظار ختم می‌شود، ایستاده‌ایم و بی‌قرارتر از همیشه، ندای انتظار سرداده‌ایم. خدایا! شب یلدای هجران را به صبح ظهور برسان و به ما توفیق ده تا طلوع جمالش را از نزدیک ببینیم.

ای جهان عاطفه! بتاب بر تاریک‌خانة دل‌هامان و جاری شو بر وجود کویریمان که سخت تشنه‌ایم. ببار باران عطوفت را و بیفشان بذرهای احساس را در سرزمین وجودمان. ای گل معطر بوستان امامت! تو نور نبوت نبوی داری. عطر عدالت علی علیه السلام  و حُسن بی‌همتای حسن علیه السلام  با توست و صلابت جاودانه حسین علیه السلام  در تو. سرشارمان کن از مُشک جانفزای نبی‌، ای نسیم خوش وحی و عطر روح بخش مهدوی.

چه طولانی شده است این سه شنبه‌های سرگردان و جمعه‌های تکراری! شاید اگر دل‌ها، دست شوند و دست‌ها، یکی شوند و تا ماه، تا خدا، بال و پر بگشایند، آفتاب نگاهت از پشت ابرهای غفلت طلوع کند! ما که سالیان سال است، چشم‌ها را نذر آمدنت به پنجره فولاد ضامن آهو دخیل بسته‌ایم. کز کرده در ایوان طلایش، با بغض فروخوردة جمکرانی، غروب‌های دلتنگ را حوالة فردا می‌کنیم و فرداها چشم به راهیم تا اندوه سخت سال‌های سردِ بی‌تو سپری شود

آقای نور! تو آن حقیقت جاویدی هستی که می‌آیی، با دستانی پر از مهر و عدالت؛ تا گُلخند شادی را بر روی لب‌هایمان بنشانی.

روزی که شانه‌ها عطر باران می‌گیرند و دست‌ها طراوت شبنم. روزی که پایان شب تاریک است و قطاری از نور، بر ریل‌های زمان، تو را به ایستگاه دیده‌مان می‌آورد تا با شاخه شاخة نرگس به استقبالت بیاییم.

چه طولانی شده است این سه شنبه‌های سرگردان و جمعه‌های تکراری! شاید اگر دل‌ها، دست شوند و دست‌ها، یکی شوند و تا ماه، تا خدا، بال و پر بگشایند، آفتاب نگاهت از پشت ابرهای غفلت طلوع کند! ما که سالیان سال است، چشم‌ها را نذر آمدنت به پنجره فولاد ضامن آهو دخیل بسته‌ایم. کز کرده در ایوان طلایش، با بغض فروخوردة جمکرانی، غروب‌های دلتنگ را حوالة فردا می‌کنیم و فرداها چشم به راهیم تا اندوه سخت سال‌های سردِ بی‌تو سپری شود.

باور کنید به سلامی هم قانعیم آقا! هرچند می‌دانیم آنقدر مهربانی که هیچ حرف دلی را بی‌پاسخ نمی‌گذاری. بیا! بیا که در مدار عشقت، دل‌هامان منتظر رهگذری بارانی‌است.



 1 نظر

چون میگذرد غمی نیست

18 اسفند 1390 توسط مرادی

 

قدری صبور باش که این نیز بگذرد / این روزهای زرد و غم انگیز بگذرد

آری بهار پشت زمین لانه کرده است / چیزی نمانده که پاییز بگذرد

گفتم کنار مردم نامرد زندگی ؟؟ / گفتی صبور باش که این نیز بگذرد . . .

 

 نظر دهید »

هم دوش علی (علیه السام)

17 اسفند 1390 توسط مرادی


          



 


فاطمه شادماني دل پيامبر!

فاطمه، ای نامکشوف‌ترین نام! ای دل خوشی پیوسته پیامبر!

فاطمه! کیست که بتوان مهربانی بی وقفه دست های تو را احساس کند و یک عمر بی قرار نباشد؟


فاطمه! «آسیه» آسیمه سر آمد و «ساره» سراسیمه و «مریم»، مشتاق‌تر از اشک، آمدند تا قنداقه تو را تبرّک کنند و تبریک و شاد باش به آخرین رسول خداوند بفرستند.


جبرئیل به آستانه سلام ایستاد، تا اجازه اجابت از دست‌های نجیب و مهربان تو بگیرد.


فاطمه! خدیجه، خود را رو به روی اشک‌های ریخته و نریخته دید، آن گاه که انگشت‌های ظریف فاطمه، ظرفیت یک بهار بغض را نشان محمد صلی الله علیه و آله می‌داد.


فاطمه! آن روز هم گذشت و تولد تو در توالی روزهای تبسّم سوز و عاطفه گداز، از خاطر معرفت به فراموشی سپرده شد.


آن روزها گذشت و تو خود را هجده ساله یافتی، آن گاه که حرکات تو بوی پیامبر را می داد و کلمات تو عطر تنهایی مولا را.


ای فرشته فطرت و ای بهار الفت! آن گاه که نه بیم بود و نه نوید و آن گاه که در کوچه های کوچ آلود مدینه، نام مولا را به زبان می راندی، این لحظه ها بودند که در پای تو می افتادند و خود را به فریاد تو می رساندند.


فاطمه! هر قطره اشک تو منظومه ای است و هر بُعد نگاه تو کهکشانی.


از سلام تو سپیده سر برآورد و از مهر تو خورشید از خواب نیستی به بیداری روشن بینش تو رسید.


ای بهشت برین حجاز و ای حجاز بی قراری پیامبر! چه قدر دلگیر می شوم وقتی پلکهای خود را هزار و چهار صد افسوس به عقب برمی‌گردانم؛ که انسان فراموش کار، این وحشت مجسمِ عصیان، بساط بسیط آتش فتنه را بر درِ سرای وحی حقیقت گسترانده است.


چه قدر دلگیر که نه! چه قدر مشوش می شوم و بی خود، آن زمان که می بینم لجاجتهای کینه توزانه، جرأت جریحه دار کردن آبی ترین احساس را به خود داده‌اند.


فاطمه، ای تجلی جهاد پیامبر،تجلی فریاد جلّی علی و ای تجلّی نور خدا!


ای آن که در همیشه زمان و در هماره تاریخ به نام جاودان تو، نقطه نامتنهای آرزوهاست.


چگونه شد که دست‌های دسیسه پرور، آتش را همنشین روز واپسین خویش برگزیدند؟ فاطمه! آن قدر، نَفَس تو لطافت زاست که غلظت غیض شب های شوم سرشتان نیز نتوانستند لطافت عمیق تو را زمین گیر عجز و ناله کنند.


دسیسه در دسیسه و نیرنگ در نیرنگ، حق تو را غصب کردند و غضب و غیض خدا را بر خود خریدند.


فاطمه، ای اقیانوس تبدار، ای آگاهی همیشه بیدار و ای همیشه هم دوش علی علیه السلام !


چشم‌های تو روشن‌ترین روش شیدایی بود و گیراترین دل خوشی حضرت امیر علیه السلام . تنها تو بودی که در غزوه غیض علی علیه السلام ، دوش به دوش و شانه به شانه او شمشیر حمایت بر حمایل حرمت بستی.


فاطمه! صد دریغ و هزار افسوس که کوفیان شامی سرشت، حجازیان شامی مسلک و ناسپاسان غیرت گریز و نامردمان نمک نشناس، در ازدحام بی حرمتی، نه قدر تو را شناختند و نه احترام تو را به جای آوردند.


ای میراث گمنام و ماندگار مولا در مدینه! درود بر توکه ایستادی تا علی از پا نیافتد.


ای رحمت خدا بر پیامبر!


افسوس که قوم پدرت، سنت سپاسگزاری را به جای نیاوردند و در حق تو بعد از پیامبر صلی الله علیه و آله ، آنچه ناروا بود را به جای آوردند.


فاطمه! سلام سایه گسترت را بر بال های بی قرارم احساس می کنم که این چنین پابه پای قلم می دَوم و می گریم.


می دانم که نسیان و نیستی و ناسپاسی، دست به دست هم دادند تا دست های تو را از محبت علی علیه السلام جدا کنند. امّا تو در اوج جرأت بودی و علی علیه السلام در بلندای بینش!


فاطمه!


ای سابقه تمام سپاس ها، اصالت صداقت، نیکی همواره و ای خوبی بی شماره! نور نام تو بود که در ذات هر ذره‌ای تابیده شد و شور نهفته در شوق تو بود که کائنات را لبریز از روشنایی رو به رشد کرده است.


فاطمه! دیگر هیچ نمی گویم، امّا ای کاش می فهمیدم که در هروله اشکهایت، چه از خدا می خواستی؟




 نظر دهید »

وصطنعتک لنفسی (تورابرای خودم برگزیدم)

17 اسفند 1390 توسط مرادی

 


شکایت کردم و گفتم: خدای من!
مگر نمی گویی دوستم داری؟
گفت: آری. اگر می دانستی چقدر دوستت دارم، از خوشحالی جان می دادی.

گفتم: پس چرا دقایقی از زندگانیم که ھوس می کردم سر سنگینم را که پر از دغدغه های دیروز بود و ھراس فردا، بر شانه ھای صبورت بگذارم، تو را نیافتم؟ در آن لحظات شانه ھای تو کجا بود؟

گفت: عزیزتر از ھر چه ھست! تو نه تنھا در آن لحظات دلتنگی، که در تمام لحظات بودنت بر من تکیه کرده بودی. من لحظه ای خود را از تو دریغ نکرده ام که تو اینگونه ھستی. یادت هست که دوستی آمد و تو را یاد من انداخت و آرام کرد؟ او، واسطه ی مراقبت من از تو بود.




گفتم : پس چرا راضی شدی من برای آن ھمه دلتنگی، اینگونه زار بگریم؟
گفت : عزیزتر از ھر چه ھست! اشک تنھا قطره ای است که قبل از آنکه فرود آید عروج می کند. اشکھایت به من رسید.

و من یکی یکی دانه های اشکت را بر زنگارھای روحت ریختم تا باز ھم از جنس نور باشی و از حوالی آسمان.
چرا که تنھا اینگونه می شود تا ھمیشه سبک بال و زیبا و شاد بود. من دوست داشتم تو را زیباتر ببینم.


 


گفتم : آخر آن چه سنگ بزرگی بود که بر سر راھم گذاشته بودی؟
گفت : بارھا صدایت کردم و گفتم از این راه نرو که به جایی نمی رسی. تو ھرگز گوش نکردی و آن سنگ بزرگ فریاد بلند من بود که بنده من! از این راه نرو که به ناکجا آباد ھم نخواھی رسید.

گفتم: پس چرا صدایت را نشنیدم؟
گفت: یادت نیست که با خویش کلنجار می رفتی؟ من در میان کشمکش های تو با خودت یاری ات می کردم اما حواست به من نبود.





گفتم : پس چرا ھمان بار اول که صدایت کردم درد را از دلم نراندی؟
گفت : اول بار که گفتی خدایا، آنچنان به زیبایی ها نزدیک شدی که فرشته هایم را به تعجب انداختی. آنچنان به شوق آمدم که حیفم آمد بار دگر خدایای تو را نشنوم، تو باز گفتی خدا و من مشتاق تر برای شنیدن خدایای دیگر، من اگر می دانستم تو بعد از علاج درد ھم بر خدا گفتن اصرار می کنی ھمان بار اول شفایت می دادم. این ها همه به خاطر تو بود.

گفتم: خدایا! چرا با وجود اینکه دیدی در موردت آنقدر بد می اندیشم، بازهم هدایتم کردی؟
گفت: چون نمی دانی چقدر دوستت دارم.

 
 اللهم عجل لولیک الفرج

 




 نظر دهید »

مقصرکیست!!؟؟

17 اسفند 1390 توسط مرادی

                                       بسمه الله الرحمن الرحیم

  سلام عرض میکنم خدمت همه عزیزان لطفا یه کم حوصله کنید وهمیه مطلب رو بخوانید خالی از لطف نیست  

فاطمه فاطمه است                                                                                       

من فریاد خشمگین سرزنش آمیزی را می شنوم  فریاد بر سر گروه دانشمندی که مسوول عقاید مردمند

و مامور اسلام محمد و تشیع علی  فریادی که نمی دانم  از حلقوم علی بر می آید  یا از عمق وجدان نا

خود آگاه مردم که :

“به چه و چه ها مشغولنید؟ واز چه سخن می گویید؟ چرا سخن نمی گویید؟ طول این سالهای دراز کو

یک کتابی برای مردم  تا بدانند در این فرآن چیست؟ به جای این همه مدح و ثنا و شعر و تصنیف و نوحه و

 سینه و تارو تنبور در عشق مولا چرا زبان مرا در میان مردم بسته اید؟ یک فارسی زبان نمی تواند بداند

 که من چه گفته ام؟ همه آثار لا مارتین عاشق پیشه فرانسوی  را می تواند به فارسی بخواند….چه می

 گویم؟ همه ترانه های بلیتیس ، زن بدکاره یونان قدیم  را در زیباترین کلمات ، و سخنان علی را یک ختبه

 علی را نمی تواند .”

” کو یک رساله کوچک و درست در شرح امامانی که شما از جنس و ذات و کرامات و معجزاتشان این همه

 دم می زنید و در ولایت و وفاتشان این همه جشن و عزا می گیرید ؟ کو یک جزوه که به ملت شیعه و

 شیفته علی  بگوید که علی که بود و فاطمه که بود و فرزندانش چگونه می زیستند و چگونه  می اند

 یشیدند ؟ و چه کردند و چه گفتند؟”

توده ی مردم ما  که همه عمر با عشق به ائمه شیعه زیسته و در مصیبتشاه گریسته و ماه ها و سال ها

در خدمت به آنان و در تجلیل نام و احیای یادشان دویده و خرج کرده  و اخلاص ها . گذشت ها نشان داده

 است امان خویش را که هرکدام باید درسی به او بیاموزد و با زندگی و اندیشه و سخن و سکوت و آزادی

و اسارت و شکنجه و شهادتان به او آگاهی و حیات و عزت و انسانیت ببخشند  آن ها را از روی “شماره

 ردیفشان ” تشخیص می دهد.

اگر این مرد در عاشورا بر سر و تنش تیغ می کشد و به عشق حسین  از شکنجه و درد خویش  لذت می

 برد اما حسین را کج می شناسد  و کربلا را بد می فهمد، مقصر کیست؟

اگر این زن با تمام وجودش می گرید و نام فاطمه و یاد زینب آتش در استخوانش می زند و اگر بداند که

” می لرزد ” و به “کار می آید"، عاشقانه جانش را می بخشد ، اما این دو را نمی شناسد و یک جمله از

سخنانش را نمی داند و یک خط از شرح حالشان نخوانده است و فاطمه فقط در کنار خوانه اش در لحظه

ای که در به پهلویش می خورد به یاد می آورد و زینب را در ساعتی که از خیمه به سراغ شهیدی بیرون

 می پرد  و فقط از صبح عاشورا تا ظهر از او خبر دارد و از عصر عاشورا دیگر برای همیشه گمش می کند

  و درست از روزی که کار زینب و رسالت بزرگش – که وراثت حسین است آغاز می شود آگاهی او از

 زینب پایان می یابد ،مقصر کیست؟

و اگر پسر تحصیل کرده و روشن فکر ان مرد و دختر تحصیل کرده و روشن فکر این زن  قضاوتشان این باشد

 که “دین گریه و نوحه و عزا و مصیبت به چه کار می آید ؟ این همه شور و عشق و ناله و زاری برحسین

  و فاطمه و زینب از کار یک ملت اسیر عقب مانده  که به آگاهی و نفی و ستم  و شور آزادی محتاج است

چه گروهی  می گشاید؟” مقصر کیست؟

و اگر روشن فکر آزادی خواهی که از انحطاط مردم خویش رنج می برد وبرای بیداری توده  تلاش می کند و

جامعه اش را می شناسد، اما از تاریخ آگاهی ندارد و مذهب مارا نه در مدینه و در خانه فاطمه و شهادت

 گاه حسین و کاروان زینب… که در اصفهان و تهران و قم می بیند و در تکیه های فاطمیه و حسینیه و

  زینبیه فریاد بزند که:

“از زن منحط بیسواد و محروم ما - که رهایی و صالت اسلامی و روشن بینی می خواهد – این “مذهب

 داغ و درد های قدیمی” و “لعن و نفرین های تاریخی” و"حب و بغض های منتفی شده  به انتفاع موضوع

 ” چه دردی دوا می کند جز این که احساس ها را “از آنچه در قرن های دور و سرزمین های غریب و میان

  آدم های غریبه “گذشته است"، منحرف می سازد و به خود مشغول می دارد و ستم را نشناسد و “غل

  جامعه” را بر گردن خود حس نکند و از ستمی که وقتی در سرزمینی بر کسی رفته است به خروش می

  آید و از غل جامعه ای که خلیفه ای روزگاری بر گردن بیماری زده است خشمگین شود و جوش بردارد

 و دست ها را بالا زند و دست بر شمشیر برد و بر سر خود بزند و بزند و بزند تا وقتی که از حال برود و

 وجدانش به حال بیاید و دلش آرام گیرد و گناهانش پاک گردد و باز همه مسوولیت ها از دوشش بیافتد

  و در ترازوی عدل الهی تقلب کند و در نامه اعمال قیامتش دست ببرد و در نتیجه ،اگر “به اندازه ی ستار

 گان آسمانها و کف دریاها و ریگ بیابان ها"کثافت کاری کرده باشد،با این “مختصر عمل جراحی “به کلی

 تغییر جنسیت دهد و “مثل روزی که از مادر به دنیا آمده بود"پاک و پاکیزه شود و چیزی هم زیادی طلب

 کار گردد؟ و این است که فرقه شما که به جای “مسوولیت امر به معروف و نهی از منکر و جهاد شهادت و

 انفاق و ایثار و قسط و آگاهی و تکامل و عزت و وحدت و عمل…"."گریه و مصیبت و عزا و ناله و ندبه و

توسل و تقیه و انتظار منفی و شفاعت بی حساب و احساسات و فحش و نفرین و تعریف و تملق …” را

 جانشین  کرده است و پیشوایانش تنها به بهای لذت پیروانش آن هم فقط در دنیای دیگر از پیروانش

 دستگیری می کنند ، فرقه ای است که مردم ما را به ضعف و خرافه و انحطاط و ستم پذیری محکوم کرده

و ذلیل پرورده است و ناتوان از هر عملی نا امید از هر قیامی…"مقصر کیست؟

اگر توده مردم ما معتقدند که “حب علی” و “ولایت علی"- بدون شناخت و عمل – یک اثر شیمیایی و

خاصیت اسیدی دارد که به حکم قرآن! “زشتی ها و بدی هایشان را به زیبایی ها و نیکی ها تبدیل می

کند"،یعنی نفس همین خیانتی که  در این دنیا می کند درآخرت تغییر ماهیت می دهد و به صورت خدمت

در می آید و به عبارت دیگر % “هر گناهی که این جا کردند،آنجا پایشان ثواب مینویسند"،مقصر کیست؟

و اگر همین ولایت و امام علی (ع)، که قرن ها پشتوانه نهضت عدالت – خواهی و آزادی طلبی و روح 

مبارزه جویی با ستم و دستگاه استبداد بوده است و ملت بیدار و آگاهی را می تواند رهایی و آزادی و داد

و عزت و استقلال و حرکت و تکامل  اجتماعی و انسانی  ببخشد و رهبری انقلابی فکری وضد طبقاتی و

 زندگی بخش یک جامعه معتقد و خود آگاه را تضمین کند، و نمی کند، و اگر ارزش و اثر و فایده پیروی از

 علی و فاطمه و ائمه ، از این دنیا به دنیای دیگر منتقل شده و نتیجه اش را به بعد از مرگ موکول ومنحصر

 کرده اند ، مقصر کیست؟

اگر پیوند و پیمان “پدریان” ما این خاندان، در زندگی و اندیشه آنها و زمان و جامعه شان اثری نداشته

است و اگر” پسریان” با دیدن این بی اثری ، پیمان  و پیوند خود را با این مذهب و این خاندان بریده اند،

مقصر کیست؟

و بالاخره روشن فکر ما می گوید:"جامعه ما جامعه مذهبی است و مسلمان و معتقد به عترت پیغمبر و

ولایت علی و امامت ائمه ی اطهار وشیعه ی از بسیاری از جامعه های که یا مادی اند و یا مذهبی ، اما

غیر مسلمان و یا مسلمان اما فاقد اعتقاد به امامت و وصایت از نظر تمدن، فرهنگ ، عزت ، مادیت و 

معنویت … عقب مانده تر است و با این که استعمار خارجی و استبداد تاریخی و دیگر عوامل انحطاط در

سرگذشت و سرنوشت آن ها هم بوده و گاهی خشن تر و عمیق تر ، درعین حال بدون حب علی و عزا

داری حسین و انتظار موعود و فقه جعفری و اصول تقیه و تقلید و توسل … آگاهانه تر و ولایت تر وپیشرفته

تر از مردم ما،بر این عوامل چیره شده اند و از نظر قسط و عدل و رهبری  اجتماعی و اخلاق عمومی و

پیشرفت انسانی و روح حقیقت جویی و اجتهاد علمی  و فقهی و طهارت فکری و جسمی و به طور کلی

شایستگی فردی و اجتماعی برای زندگی مادی  و معنوی بهتر، از ما عقب افتاده تر و منحط تر نیستند"،

مقصر کیست؟

کدام؟

خاندان علی ؟ روشن فکر؟ یا مردم؟

آیا براستی این خاندان بی اثرند یا این نسل جوان و روشن فکر در قضاوت اشتباه می کنند ؟

یا توده مردم  مذهبی ما کوتاهی کرده اند؟

علی، آشکار ترین “حقیقت” و مترقی ترین “مکتب” ی است که در شکل یک موجود انسانی “تجسم

یافته ” است .

“واقعیتی است بر گونه اساطیر".

 و ” انسانی است که هست، آنگونه که باید باشد و نیست".

و همسرش، فاطمه،نمونه ایده آل زن که می تواند شد وکسی نشده است و حسین و زینب، خواهر و 

برادری که چنان انقلاب عظیمی در تارخ پدید آوردند که آزادی را آبرو داد و استبداد و استحمار را رسوا

ساخت .

این “خانه” کعبه ای است که فرزندان و وارثان ابراهیم، خود در آن نشیمن دارند. کعبه یک “اشارت” است

و اینان “اصالت".آن خانه از “سنگ” و این خانه از “انسان". آن خانه مطاف تنها مسلمانان، و این خانه

 مطاف هر دلی که زیبایی را می فهمد و جلال انسانیت را می شناسدوآزادی،عدالت،عشق،اخلاص،تقوا

و “جهاد برای نجات مردم” را می ستاید.

                                                                           یــــــــــــا فــــــــــــا طمــــــــــــه زهــــــــــرا…

تصاوير جديد زيباسازی وبلاگ , سايت پيچك » بخش تصاوير زيباسازی » سری ششم www.pichak.net كليك كنيد

 

 نظر دهید »

موضوعات

  • همه
  • قرآني
    • معاد
  • علمی
  • نيم نگاه
  • تلنگر
  • بشنو از نی...
  • خواست بزنه جونه
خرداد 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
          1 2
3 4 5 6 7 8 9
10 11 12 13 14 15 16
17 18 19 20 21 22 23
24 25 26 27 28 29 30
31            

آخرین قاصدک

  • خانه
  • اخیر
  • آرشیوها
  • موضوعات
  • آخرین نظرات

موضوعات

  • همه
  • قرآني
    • معاد
  • علمی
  • نيم نگاه
  • تلنگر
  • بشنو از نی...
  • خواست بزنه جونه

آخرین نظرات

  • نسیم دوست در چگونه باشیم
  • محمدی  
    • مدرسه علمیه زهرائیه سلام الله علیها «نجف آّباد»
    در یکی از دوستان اهل سنت: چون علی (ع) دخترش را به ازدواج خلیفه‌ی دوم درآورد، یا فدک و ماجرای خانه‌ی فاطمه صحت ندارد و یا آنان آشتی کرده و ماجرای کربلا دروغ است؟
  • محمدی  
    • مدرسه علمیه زهرائیه سلام الله علیها «نجف آّباد»
    در یکی از دوستان اهل سنت: چون علی (ع) دخترش را به ازدواج خلیفه‌ی دوم درآورد، یا فدک و ماجرای خانه‌ی فاطمه صحت ندارد و یا آنان آشتی کرده و ماجرای کربلا دروغ است؟
  • موسسه آموزش عالی حوزوی معصومیه (خواهران)  
    • معصومیه خواهران قم
    در چرا حضرت علی (ع) به رغم برخورداری از قدرت بدنی کافی، در مقابل ظلم به حضرت زهراء علیهاالسلام کاری نکرد؟
  • موسسه آموزش عالی حوزوی معصومیه (خواهران)  
    • معصومیه خواهران قم
    در چرا حضرت علی (ع) به رغم برخورداری از قدرت بدنی کافی، در مقابل ظلم به حضرت زهراء علیهاالسلام کاری نکرد؟
  • موسسه آموزش عالی حوزوی معصومیه (خواهران)  
    • معصومیه خواهران قم
    در چگونه باشیم
  • موسسه آموزش عالی حوزوی معصومیه (خواهران)  
    • معصومیه خواهران قم
    در چگونه باشیم
  • جباری معز  
    • مدرسه علمیه فاطمیه قروه در جزین
    در بیانات گهربار امام حسن (ع)درباره حضرت فاطمه(س)
  • جباری معز  
    • مدرسه علمیه فاطمیه قروه در جزین
    در بیانات گهربار امام حسن (ع)درباره حضرت فاطمه(س)
  • موسسه آموزش عالی حوزوی معصومیه (خواهران)  
    • معصومیه خواهران قم
    در چرا حضرت علی (ع) به رغم برخورداری از قدرت بدنی کافی، در مقابل ظلم به حضرت زهراء علیهاالسلام کاری نکرد؟
  • چله های انتظار  
    • http://deleshir.blogfa.com>
    در چگونه باشیم
  • الزهرا (س) نصر  
    • الزهرا(س) نصر
    در چگونه باشیم
  • عصمت محمدی احمدابادی  
    • حضرت زهرا(س)احمدآباد
    در الگوی ولایت مداری حضرت زهرا(س)درعصرظهور
  • fakhre batha  
    • محدثه اصفهان
    در کوثر تمام نشدنی
  • پشتیبانی 2 کوثر بلاگ  
    • ختم قرآن کریم در ماه مبارک رمضان
    • آتش بس
    • کل یوم عاشورا و کل ارض کربلا
    در اشتی با امام عصر
  • مدرسه علمیه فاطمة الزهراء (سلام الله علیها) نائین  
    • فاطمة الزهرا نایین
    در خیلی عقبیم!!
  • صداقتی  
    • سرو
    در خیلی عقبیم!!
  • الزهرا (س) نصر  
    • الزهرا(س) نصر
    در خیلی عقبیم!!
  • fakhre batha  
    • محدثه اصفهان
    در فاطمه بانوی ناشناخته !
  • الزهرا (س) نصر  
    • الزهرا(س) نصر
    در فاطمه بانوی ناشناخته !

آرشیوها

  • اردیبهشت 1391 (2)
  • فروردین 1391 (9)
  • اسفند 1390 (25)
  • بهمن 1390 (5)
  • دی 1390 (6)
  • آذر 1390 (5)
  • بیشتر...
  • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
  • تماس