حضرت زهرا(س)بهترین نماد ولایت پذیری
مساله ولايت يكي از اركان اصلي اسلام است كه در روايات، احاديث و آيات قرآن كريم نيز بدان اشاره شده و اهتمام پيامبر اكرم (ص) نيز كه بارها از حضرت علي (ع) به عنوان وصي و ولي مومنان پس از خود ياد كرده به خوبي اهميت اين جايگاه مهم را نشان مي دهد.
خداوند متعال نيز در آيه 67 سوره مائده ابلاغ ولايت را روز اتمام و اكمال دين مي شمارد و اين اهميت كافي بود تا حضرت زهرا (س) دختري كه از سوي پدر بزرگوارش 'ام ابيها' لقب گرفته است تمام قد به دفاع از ولايت اين عمود خيمه اسلام برخيزد و در اين راه روشنگري كند.
خطبه فدكيه حضرت زهرا (س) يكي از نمونه هاي دفاع حضرت از شان و جايگاه حضرت علي(ع) است. اين خطبه بنا به نقل ابن ابي الحديد در شرح نهج البلاغه، حدود 10 يا 12 روز پس از رحلت پيامبر (ص) در مسجدالنبي ايراد شده است.
هر چند در ابتدا بحث گرفتن فدك از حضرت زهرا (س) مطرح بود اما در ادامه به مساله بيعت امام علي(ع) با خليفه اول كشيده شد و حضرت در دوران كوتاه پس از رحلت پيامبر (ص) تا وفات به روش هاي مختلف و در مقاطع گوناگون حق ولايت امام علي(ع) را يادآور شدند.
گر چه حضرت فاطمه (س) در تمامي ابعاد، الگويي جاودان براي حيات طيبه انسان هاست اما ولايت پذيري او مي تواند براي امروز و فرداي همه پيروان مكتب اسلام درس هاي بزرگي داشته باشد.
حضرت فاطمه (س) را بايد بي ترديد بزرگترين حامي و فدايي ولايت، شيداترين پروانه شمع امامت و پروانه عاشقي دانست كه با سوختن و فدا كردن خود درس ولايت مداري و امام محوري را به همگان آموخت.
اين بانوي بزرگوار پهلويش شكست اما لحظه اي از ياري ولي امر خويش از پاي ننشست.
مهمترين نقش حضرت زهرا (س) در كنار حضرت علي (ع) نه به عنوان همسر بلكه در جايگاه دفاع از ولايت مشاهده ميشود.
در ميان اهل بيت پيامبر (ص)، حضرت علي (ع) در برههاي از زمان، بنابر مصلحت زمان خويش سكوت كرد و چه كسي ميتوانست با ايستادگي در برابر جريان حذف ايشان حقايق را براي حق طلبان روشن كند جز حضرت زهرا (س).
در تمامي دورانها، ولايت مورد هدف تمامي دنياطلبان براي رسيدن به اهداف شوم خود بوده است و حضرت زهرا (س) به عنوان اولين حامي و مدافع ولايت، آغازگر دفاع از حريم ولايت است.
دفاعيات و مبارزات حضرت زهرا (س) از آن جهت مهم و سرنوشتساز است كه الگويي براي مبارزه وجود نداشت و ايشان خود طراح مبارزه با تحريف و ترسيم كننده نقشه دفاع از ولايت شد و چون سياستمداري قهرمان در صحنه، ظاهر شد.
پس از رحلت نبياكرم (ص)، اميرالمومنين (ع) سياست سكوت اعتراضآميز و در عين حال همراه با همكاري حساب شده با خلفا را به عنوان بهترين راه نجات امت اسلامي از هلاكت و گمراهي برگزيد. دليل اين امر را در موارد زير ميتوان يافت:
- مردم به دليل تعصبات قومي حاضر نبودند بار ديگر فردي از بني هاشم حاكميت را به دست گيرد.
- برخي از مردم روي شخص علي (ع) حساسيت خاصي داشتند، چراكه آن حضرت در خلال جنگهاي صدر اسلام، بسياري از سران قريش را به هلاكت رسانده بود، از اين رو كينهاي عميق از ايشان به دل گرفتند.
- رقباي امام علي (ع) در امر خلافت، به هيچ قيمتي حاضر به چشم پوشي از مسند خلافت نبودند و اگر حضرت مخالفت علني ميكرد، آنها قبايل حامي خود را عليه بنيهاشم بسيج كرده، يك جنگ قبيله اي تمام عيار شروع ميشد و وحدت و انسجام اصحاب پيامبر (ص) در همان روزهاي نخست از دست ميرفت و هسته مركزي نظام اسلامي به شدت تضعيف ميشد.
اين اختلاف چند پيامد مهم داشت:
اول اينكه با اين درگيريها زمينه به قدرت رسيدن بني اميه فراهم ميآمد، پس از ماجراي سقيفه، ابوسفيان سركرده بني اميه سعي كرد آتش درگيري و نزاع را در ميان اصحاب برافروزد، لذا نزد علي (ع) آمد و گفت: 'سوگند به خدا! اگر بخواهي، اين شهر را عليه ابوبكر، پر از سواره و پياده ميكنم.'
اما امام علي(ع) با فراست خاص و بينش عميق سياسي و اجتماعي خويش پي برده بود كه اگر اين نزاع بين اصحاب به وقوع بپيوندد سرانجام به پيروزي ابوسفيان و فرزندانش ختم خواهد شد، لذا به او فرمود: 'تو در پي كاري هستي كه ما اهل آن نيستيم، تو مدتها بدخواه اسلام و مسلمانان بودهاي.'
دوم اينكه اختلاف ميان اصحاب، سركوب مرتدين را به تاخير ميانداخت و حتي موجب نوميدي مردم بلاد تازه مسلمان جزيرهالعرب و هرج و مرج روزافزون ميشد و خطر سقوط حكومت مدينه و از بين رفتن مجاهدتهاي پيامبر (ص) براي گسترش اسلام در جزيره العرب را در پي داشت.
ديگر اينكه اعتراض امام علي (ع)، به عنوان تلاشي براي به دست آوردن قدرت و منفعت فردي تلقي ميشد؛ زيرا جامعه كوته نظر و آلوده به تعصبات جاهلي آن روز، نميتوانست به نيت پاك اميرمومنان (ع) ايمان پيدا كند، لذا زمينه مناسبي براي معارضين حضرت فراهم ميآمد تا ايشان را به خودكامگي و رياست طلبي متهم سازند.
بنابراين اميرمومنان به ناچار سكوتي تلخ و شكننده را تحمل و بدين وسيله، از بروز شكاف در امت اسلامي جلوگيري كرد.
سكوت اميرالمومنين (ع) موجب وحدت امت اسلام و كوتاه شدن دست بدخواهان و تحكيم حكومت اسلامي گرديد، اما يك مشكل اساسي باقي ماند و آن اينكه سكوت امام موجب ميشد انحراف در امر خلافت ناديده گرفته شود؛ اگر همين روند از سوي خاندان اهل بيت(عليهمالسلام) ادامه مييافت بيم آن ميرفت كه اندك اندك زشتي انحراف پديد آمده در مسير خلافت، در ميان اصحاب، تابعين و مسلمانان نسلهاي آينده، از بين برود و خط ولايت و تشيع در طول تاريخ محو شود.
در ميان اهل بيت پيامبر (ص)، علي (ع) به دلايلي كه ذكر شد مامور به سكوت بود. امام حسن (ع)، امام حسين (ع)، حضرت زينب (س) و ام كلثوم (س) به خاطر كمي سن، پذيرش مردمي جهت اقدام گسترده را نداشتند. تنها كسي كه از موقعيت اجتماعي و قداست بسيار بالايي برخوردار بوده و ميتوانست با ايستادگي در برابر جريان حذف حضرت علي (ع) حقايق را براي حق طلبان روشن كند، حضرت زهرا (س) بود لذا بيدرنگ اين بار سنگين را بر دوش گرفت.
زنان جامعه ما نيز مي توانند از رهگذر اسوه پذيري از سيره حضرت زهرا (س) به چنان فضيلت و جامعيتي دست يابند كه در دامان پاك خود انسان هاي وارسته و شايسته در دفاع از ولايت را پرورش داده و تربيت كنند.
به واقع جلوه والاي كرامت انساني و اخلاق اسلامي را مي توان در رفتار و منش اين بانوي بزرگوار و تمامي انسان ها بويژه زنان با برگرفتن شعاعي از اين خورشيد قادر خواهند بود كانون حيات انسان ها را گرم و روشن سازند.
*برگرفته از كتاب محورهاي اساسي مبارزات سياسي حضرت زهرا (س)