آخرین قاصدک

  • خانه 
  • تماس  
  • ورود 

هم دوش علی (علیه السام)

17 اسفند 1390 توسط مرادی


          



 


فاطمه شادماني دل پيامبر!

فاطمه، ای نامکشوف‌ترین نام! ای دل خوشی پیوسته پیامبر!

فاطمه! کیست که بتوان مهربانی بی وقفه دست های تو را احساس کند و یک عمر بی قرار نباشد؟


فاطمه! «آسیه» آسیمه سر آمد و «ساره» سراسیمه و «مریم»، مشتاق‌تر از اشک، آمدند تا قنداقه تو را تبرّک کنند و تبریک و شاد باش به آخرین رسول خداوند بفرستند.


جبرئیل به آستانه سلام ایستاد، تا اجازه اجابت از دست‌های نجیب و مهربان تو بگیرد.


فاطمه! خدیجه، خود را رو به روی اشک‌های ریخته و نریخته دید، آن گاه که انگشت‌های ظریف فاطمه، ظرفیت یک بهار بغض را نشان محمد صلی الله علیه و آله می‌داد.


فاطمه! آن روز هم گذشت و تولد تو در توالی روزهای تبسّم سوز و عاطفه گداز، از خاطر معرفت به فراموشی سپرده شد.


آن روزها گذشت و تو خود را هجده ساله یافتی، آن گاه که حرکات تو بوی پیامبر را می داد و کلمات تو عطر تنهایی مولا را.


ای فرشته فطرت و ای بهار الفت! آن گاه که نه بیم بود و نه نوید و آن گاه که در کوچه های کوچ آلود مدینه، نام مولا را به زبان می راندی، این لحظه ها بودند که در پای تو می افتادند و خود را به فریاد تو می رساندند.


فاطمه! هر قطره اشک تو منظومه ای است و هر بُعد نگاه تو کهکشانی.


از سلام تو سپیده سر برآورد و از مهر تو خورشید از خواب نیستی به بیداری روشن بینش تو رسید.


ای بهشت برین حجاز و ای حجاز بی قراری پیامبر! چه قدر دلگیر می شوم وقتی پلکهای خود را هزار و چهار صد افسوس به عقب برمی‌گردانم؛ که انسان فراموش کار، این وحشت مجسمِ عصیان، بساط بسیط آتش فتنه را بر درِ سرای وحی حقیقت گسترانده است.


چه قدر دلگیر که نه! چه قدر مشوش می شوم و بی خود، آن زمان که می بینم لجاجتهای کینه توزانه، جرأت جریحه دار کردن آبی ترین احساس را به خود داده‌اند.


فاطمه، ای تجلی جهاد پیامبر،تجلی فریاد جلّی علی و ای تجلّی نور خدا!


ای آن که در همیشه زمان و در هماره تاریخ به نام جاودان تو، نقطه نامتنهای آرزوهاست.


چگونه شد که دست‌های دسیسه پرور، آتش را همنشین روز واپسین خویش برگزیدند؟ فاطمه! آن قدر، نَفَس تو لطافت زاست که غلظت غیض شب های شوم سرشتان نیز نتوانستند لطافت عمیق تو را زمین گیر عجز و ناله کنند.


دسیسه در دسیسه و نیرنگ در نیرنگ، حق تو را غصب کردند و غضب و غیض خدا را بر خود خریدند.


فاطمه، ای اقیانوس تبدار، ای آگاهی همیشه بیدار و ای همیشه هم دوش علی علیه السلام !


چشم‌های تو روشن‌ترین روش شیدایی بود و گیراترین دل خوشی حضرت امیر علیه السلام . تنها تو بودی که در غزوه غیض علی علیه السلام ، دوش به دوش و شانه به شانه او شمشیر حمایت بر حمایل حرمت بستی.


فاطمه! صد دریغ و هزار افسوس که کوفیان شامی سرشت، حجازیان شامی مسلک و ناسپاسان غیرت گریز و نامردمان نمک نشناس، در ازدحام بی حرمتی، نه قدر تو را شناختند و نه احترام تو را به جای آوردند.


ای میراث گمنام و ماندگار مولا در مدینه! درود بر توکه ایستادی تا علی از پا نیافتد.


ای رحمت خدا بر پیامبر!


افسوس که قوم پدرت، سنت سپاسگزاری را به جای نیاوردند و در حق تو بعد از پیامبر صلی الله علیه و آله ، آنچه ناروا بود را به جای آوردند.


فاطمه! سلام سایه گسترت را بر بال های بی قرارم احساس می کنم که این چنین پابه پای قلم می دَوم و می گریم.


می دانم که نسیان و نیستی و ناسپاسی، دست به دست هم دادند تا دست های تو را از محبت علی علیه السلام جدا کنند. امّا تو در اوج جرأت بودی و علی علیه السلام در بلندای بینش!


فاطمه!


ای سابقه تمام سپاس ها، اصالت صداقت، نیکی همواره و ای خوبی بی شماره! نور نام تو بود که در ذات هر ذره‌ای تابیده شد و شور نهفته در شوق تو بود که کائنات را لبریز از روشنایی رو به رشد کرده است.


فاطمه! دیگر هیچ نمی گویم، امّا ای کاش می فهمیدم که در هروله اشکهایت، چه از خدا می خواستی؟




 نظر دهید »

وصطنعتک لنفسی (تورابرای خودم برگزیدم)

17 اسفند 1390 توسط مرادی

 


شکایت کردم و گفتم: خدای من!
مگر نمی گویی دوستم داری؟
گفت: آری. اگر می دانستی چقدر دوستت دارم، از خوشحالی جان می دادی.

گفتم: پس چرا دقایقی از زندگانیم که ھوس می کردم سر سنگینم را که پر از دغدغه های دیروز بود و ھراس فردا، بر شانه ھای صبورت بگذارم، تو را نیافتم؟ در آن لحظات شانه ھای تو کجا بود؟

گفت: عزیزتر از ھر چه ھست! تو نه تنھا در آن لحظات دلتنگی، که در تمام لحظات بودنت بر من تکیه کرده بودی. من لحظه ای خود را از تو دریغ نکرده ام که تو اینگونه ھستی. یادت هست که دوستی آمد و تو را یاد من انداخت و آرام کرد؟ او، واسطه ی مراقبت من از تو بود.




گفتم : پس چرا راضی شدی من برای آن ھمه دلتنگی، اینگونه زار بگریم؟
گفت : عزیزتر از ھر چه ھست! اشک تنھا قطره ای است که قبل از آنکه فرود آید عروج می کند. اشکھایت به من رسید.

و من یکی یکی دانه های اشکت را بر زنگارھای روحت ریختم تا باز ھم از جنس نور باشی و از حوالی آسمان.
چرا که تنھا اینگونه می شود تا ھمیشه سبک بال و زیبا و شاد بود. من دوست داشتم تو را زیباتر ببینم.


 


گفتم : آخر آن چه سنگ بزرگی بود که بر سر راھم گذاشته بودی؟
گفت : بارھا صدایت کردم و گفتم از این راه نرو که به جایی نمی رسی. تو ھرگز گوش نکردی و آن سنگ بزرگ فریاد بلند من بود که بنده من! از این راه نرو که به ناکجا آباد ھم نخواھی رسید.

گفتم: پس چرا صدایت را نشنیدم؟
گفت: یادت نیست که با خویش کلنجار می رفتی؟ من در میان کشمکش های تو با خودت یاری ات می کردم اما حواست به من نبود.





گفتم : پس چرا ھمان بار اول که صدایت کردم درد را از دلم نراندی؟
گفت : اول بار که گفتی خدایا، آنچنان به زیبایی ها نزدیک شدی که فرشته هایم را به تعجب انداختی. آنچنان به شوق آمدم که حیفم آمد بار دگر خدایای تو را نشنوم، تو باز گفتی خدا و من مشتاق تر برای شنیدن خدایای دیگر، من اگر می دانستم تو بعد از علاج درد ھم بر خدا گفتن اصرار می کنی ھمان بار اول شفایت می دادم. این ها همه به خاطر تو بود.

گفتم: خدایا! چرا با وجود اینکه دیدی در موردت آنقدر بد می اندیشم، بازهم هدایتم کردی؟
گفت: چون نمی دانی چقدر دوستت دارم.

 
 اللهم عجل لولیک الفرج

 




 نظر دهید »

مقصرکیست!!؟؟

17 اسفند 1390 توسط مرادی

                                       بسمه الله الرحمن الرحیم

  سلام عرض میکنم خدمت همه عزیزان لطفا یه کم حوصله کنید وهمیه مطلب رو بخوانید خالی از لطف نیست  

فاطمه فاطمه است                                                                                       

من فریاد خشمگین سرزنش آمیزی را می شنوم  فریاد بر سر گروه دانشمندی که مسوول عقاید مردمند

و مامور اسلام محمد و تشیع علی  فریادی که نمی دانم  از حلقوم علی بر می آید  یا از عمق وجدان نا

خود آگاه مردم که :

“به چه و چه ها مشغولنید؟ واز چه سخن می گویید؟ چرا سخن نمی گویید؟ طول این سالهای دراز کو

یک کتابی برای مردم  تا بدانند در این فرآن چیست؟ به جای این همه مدح و ثنا و شعر و تصنیف و نوحه و

 سینه و تارو تنبور در عشق مولا چرا زبان مرا در میان مردم بسته اید؟ یک فارسی زبان نمی تواند بداند

 که من چه گفته ام؟ همه آثار لا مارتین عاشق پیشه فرانسوی  را می تواند به فارسی بخواند….چه می

 گویم؟ همه ترانه های بلیتیس ، زن بدکاره یونان قدیم  را در زیباترین کلمات ، و سخنان علی را یک ختبه

 علی را نمی تواند .”

” کو یک رساله کوچک و درست در شرح امامانی که شما از جنس و ذات و کرامات و معجزاتشان این همه

 دم می زنید و در ولایت و وفاتشان این همه جشن و عزا می گیرید ؟ کو یک جزوه که به ملت شیعه و

 شیفته علی  بگوید که علی که بود و فاطمه که بود و فرزندانش چگونه می زیستند و چگونه  می اند

 یشیدند ؟ و چه کردند و چه گفتند؟”

توده ی مردم ما  که همه عمر با عشق به ائمه شیعه زیسته و در مصیبتشاه گریسته و ماه ها و سال ها

در خدمت به آنان و در تجلیل نام و احیای یادشان دویده و خرج کرده  و اخلاص ها . گذشت ها نشان داده

 است امان خویش را که هرکدام باید درسی به او بیاموزد و با زندگی و اندیشه و سخن و سکوت و آزادی

و اسارت و شکنجه و شهادتان به او آگاهی و حیات و عزت و انسانیت ببخشند  آن ها را از روی “شماره

 ردیفشان ” تشخیص می دهد.

اگر این مرد در عاشورا بر سر و تنش تیغ می کشد و به عشق حسین  از شکنجه و درد خویش  لذت می

 برد اما حسین را کج می شناسد  و کربلا را بد می فهمد، مقصر کیست؟

اگر این زن با تمام وجودش می گرید و نام فاطمه و یاد زینب آتش در استخوانش می زند و اگر بداند که

” می لرزد ” و به “کار می آید"، عاشقانه جانش را می بخشد ، اما این دو را نمی شناسد و یک جمله از

سخنانش را نمی داند و یک خط از شرح حالشان نخوانده است و فاطمه فقط در کنار خوانه اش در لحظه

ای که در به پهلویش می خورد به یاد می آورد و زینب را در ساعتی که از خیمه به سراغ شهیدی بیرون

 می پرد  و فقط از صبح عاشورا تا ظهر از او خبر دارد و از عصر عاشورا دیگر برای همیشه گمش می کند

  و درست از روزی که کار زینب و رسالت بزرگش – که وراثت حسین است آغاز می شود آگاهی او از

 زینب پایان می یابد ،مقصر کیست؟

و اگر پسر تحصیل کرده و روشن فکر ان مرد و دختر تحصیل کرده و روشن فکر این زن  قضاوتشان این باشد

 که “دین گریه و نوحه و عزا و مصیبت به چه کار می آید ؟ این همه شور و عشق و ناله و زاری برحسین

  و فاطمه و زینب از کار یک ملت اسیر عقب مانده  که به آگاهی و نفی و ستم  و شور آزادی محتاج است

چه گروهی  می گشاید؟” مقصر کیست؟

و اگر روشن فکر آزادی خواهی که از انحطاط مردم خویش رنج می برد وبرای بیداری توده  تلاش می کند و

جامعه اش را می شناسد، اما از تاریخ آگاهی ندارد و مذهب مارا نه در مدینه و در خانه فاطمه و شهادت

 گاه حسین و کاروان زینب… که در اصفهان و تهران و قم می بیند و در تکیه های فاطمیه و حسینیه و

  زینبیه فریاد بزند که:

“از زن منحط بیسواد و محروم ما - که رهایی و صالت اسلامی و روشن بینی می خواهد – این “مذهب

 داغ و درد های قدیمی” و “لعن و نفرین های تاریخی” و"حب و بغض های منتفی شده  به انتفاع موضوع

 ” چه دردی دوا می کند جز این که احساس ها را “از آنچه در قرن های دور و سرزمین های غریب و میان

  آدم های غریبه “گذشته است"، منحرف می سازد و به خود مشغول می دارد و ستم را نشناسد و “غل

  جامعه” را بر گردن خود حس نکند و از ستمی که وقتی در سرزمینی بر کسی رفته است به خروش می

  آید و از غل جامعه ای که خلیفه ای روزگاری بر گردن بیماری زده است خشمگین شود و جوش بردارد

 و دست ها را بالا زند و دست بر شمشیر برد و بر سر خود بزند و بزند و بزند تا وقتی که از حال برود و

 وجدانش به حال بیاید و دلش آرام گیرد و گناهانش پاک گردد و باز همه مسوولیت ها از دوشش بیافتد

  و در ترازوی عدل الهی تقلب کند و در نامه اعمال قیامتش دست ببرد و در نتیجه ،اگر “به اندازه ی ستار

 گان آسمانها و کف دریاها و ریگ بیابان ها"کثافت کاری کرده باشد،با این “مختصر عمل جراحی “به کلی

 تغییر جنسیت دهد و “مثل روزی که از مادر به دنیا آمده بود"پاک و پاکیزه شود و چیزی هم زیادی طلب

 کار گردد؟ و این است که فرقه شما که به جای “مسوولیت امر به معروف و نهی از منکر و جهاد شهادت و

 انفاق و ایثار و قسط و آگاهی و تکامل و عزت و وحدت و عمل…"."گریه و مصیبت و عزا و ناله و ندبه و

توسل و تقیه و انتظار منفی و شفاعت بی حساب و احساسات و فحش و نفرین و تعریف و تملق …” را

 جانشین  کرده است و پیشوایانش تنها به بهای لذت پیروانش آن هم فقط در دنیای دیگر از پیروانش

 دستگیری می کنند ، فرقه ای است که مردم ما را به ضعف و خرافه و انحطاط و ستم پذیری محکوم کرده

و ذلیل پرورده است و ناتوان از هر عملی نا امید از هر قیامی…"مقصر کیست؟

اگر توده مردم ما معتقدند که “حب علی” و “ولایت علی"- بدون شناخت و عمل – یک اثر شیمیایی و

خاصیت اسیدی دارد که به حکم قرآن! “زشتی ها و بدی هایشان را به زیبایی ها و نیکی ها تبدیل می

کند"،یعنی نفس همین خیانتی که  در این دنیا می کند درآخرت تغییر ماهیت می دهد و به صورت خدمت

در می آید و به عبارت دیگر % “هر گناهی که این جا کردند،آنجا پایشان ثواب مینویسند"،مقصر کیست؟

و اگر همین ولایت و امام علی (ع)، که قرن ها پشتوانه نهضت عدالت – خواهی و آزادی طلبی و روح 

مبارزه جویی با ستم و دستگاه استبداد بوده است و ملت بیدار و آگاهی را می تواند رهایی و آزادی و داد

و عزت و استقلال و حرکت و تکامل  اجتماعی و انسانی  ببخشد و رهبری انقلابی فکری وضد طبقاتی و

 زندگی بخش یک جامعه معتقد و خود آگاه را تضمین کند، و نمی کند، و اگر ارزش و اثر و فایده پیروی از

 علی و فاطمه و ائمه ، از این دنیا به دنیای دیگر منتقل شده و نتیجه اش را به بعد از مرگ موکول ومنحصر

 کرده اند ، مقصر کیست؟

اگر پیوند و پیمان “پدریان” ما این خاندان، در زندگی و اندیشه آنها و زمان و جامعه شان اثری نداشته

است و اگر” پسریان” با دیدن این بی اثری ، پیمان  و پیوند خود را با این مذهب و این خاندان بریده اند،

مقصر کیست؟

و بالاخره روشن فکر ما می گوید:"جامعه ما جامعه مذهبی است و مسلمان و معتقد به عترت پیغمبر و

ولایت علی و امامت ائمه ی اطهار وشیعه ی از بسیاری از جامعه های که یا مادی اند و یا مذهبی ، اما

غیر مسلمان و یا مسلمان اما فاقد اعتقاد به امامت و وصایت از نظر تمدن، فرهنگ ، عزت ، مادیت و 

معنویت … عقب مانده تر است و با این که استعمار خارجی و استبداد تاریخی و دیگر عوامل انحطاط در

سرگذشت و سرنوشت آن ها هم بوده و گاهی خشن تر و عمیق تر ، درعین حال بدون حب علی و عزا

داری حسین و انتظار موعود و فقه جعفری و اصول تقیه و تقلید و توسل … آگاهانه تر و ولایت تر وپیشرفته

تر از مردم ما،بر این عوامل چیره شده اند و از نظر قسط و عدل و رهبری  اجتماعی و اخلاق عمومی و

پیشرفت انسانی و روح حقیقت جویی و اجتهاد علمی  و فقهی و طهارت فکری و جسمی و به طور کلی

شایستگی فردی و اجتماعی برای زندگی مادی  و معنوی بهتر، از ما عقب افتاده تر و منحط تر نیستند"،

مقصر کیست؟

کدام؟

خاندان علی ؟ روشن فکر؟ یا مردم؟

آیا براستی این خاندان بی اثرند یا این نسل جوان و روشن فکر در قضاوت اشتباه می کنند ؟

یا توده مردم  مذهبی ما کوتاهی کرده اند؟

علی، آشکار ترین “حقیقت” و مترقی ترین “مکتب” ی است که در شکل یک موجود انسانی “تجسم

یافته ” است .

“واقعیتی است بر گونه اساطیر".

 و ” انسانی است که هست، آنگونه که باید باشد و نیست".

و همسرش، فاطمه،نمونه ایده آل زن که می تواند شد وکسی نشده است و حسین و زینب، خواهر و 

برادری که چنان انقلاب عظیمی در تارخ پدید آوردند که آزادی را آبرو داد و استبداد و استحمار را رسوا

ساخت .

این “خانه” کعبه ای است که فرزندان و وارثان ابراهیم، خود در آن نشیمن دارند. کعبه یک “اشارت” است

و اینان “اصالت".آن خانه از “سنگ” و این خانه از “انسان". آن خانه مطاف تنها مسلمانان، و این خانه

 مطاف هر دلی که زیبایی را می فهمد و جلال انسانیت را می شناسدوآزادی،عدالت،عشق،اخلاص،تقوا

و “جهاد برای نجات مردم” را می ستاید.

                                                                           یــــــــــــا فــــــــــــا طمــــــــــــه زهــــــــــرا…

تصاوير جديد زيباسازی وبلاگ , سايت پيچك » بخش تصاوير زيباسازی » سری ششم www.pichak.net كليك كنيد

 

 نظر دهید »

فاطمه بانوی ناشناخته !

17 اسفند 1390 توسط مرادی


 


مي خواهم از بانويي بنويسم كه سرور بانوان عالم است.بانويي كه از او تنها يك نام باقي مانده است و در تاريخ ما تنها بين يك در و ديوار متوقف شده است  بانويي كه مبدا يك فرهنگ و تفكر عظيم و بلكه يك تمدن بزرگ در تاريخ شد اما در بين جامعه اي كه بيش از جوامع ديگر به ايشان محبت دارد تا اين حد ناشناخته است كه تنها يك بخش از زندگي ايشان در ذهن ها مانده است و به يك موضوع روضه خواني تبديل شده است(!)

 فاطمه را نبايد تنها موضوع روضه خواني قرار دهيم. بايد به فاطمه فكر كرد ه و زندگي و آثار او را مورد كالبد شكافي و تجزيه و تحليل قرار دهيم تا بفهميم   از كدام رفتار ايشان و چگونه مي شود در زندگي امروز استفاده كرد؟………. 

 

حضرت فاطمه­ي زهرا(س) مي­فرمايند: پدرم رسول اكرم(ص) به من گفت: اي فاطمه! هر كه بر تو صلوات گويد، خداي او را بيامرزد و در بهشت او را به جايگاه من ملحق كند.

(كشف­الغمه: 2/98)

حضرت فاطمه­ي زهرا(س) مي­فرمايند: كسي كه عبادت­هاي خالصانه­ي خود را به سوي خدا بفرستد، پروردگار بزرگ، برترين مصلحتش را به سوي او فرو خواهد فرستاد.

(تنبيه­الخواطر: 2/108)

شخص نابينايي وارد خانه­ي حضرت فاطمه­ي زهرا(س) شد، در اين هنگام حضرت خود را پوشاند. پيامبر(ص) به او فرمود: چرا خود را پوشاندي در حالي كه آن نابينا تو را نمي­بيند؟ حضرت فاطمه­ي زهرا(س) در پاسخ عرض كرد:

اگر نابينا مرا نمي­بيند ولي من كه او را مي­بينم و وي بوي مرا استشمام مي­كند.

(بحار: 43/91. طبق همان نقل. ص 59)

 

اسماء (همسر جعفر طيار) نقل مي­كند كه در لحظه­هاي پاياني عمر حضرت زهرا(س) متوجه آن بزرگ زنان عالم بودم، ابتدا غسل كرد و لباس­ها را عوض كرد و در خانه مشغول راز و نياز با خدا شد. جلو رفتم، فاطمه(س) را ديدم كه رو به قبله نشسته و دست­ها را به سوي آسمان برآورده چنين دعا مي­كند:

پروردگارا! بزرگوارا! به حق پيامبراني كه آن­ها را برگزيدي و به گريه­هاي حسن و حسين در فراق من، از تو مي­خواهم گناهكاران شيعيان من و شيعيان فرزندان مرا ببخشايي.

(ذخائرالعقبي: 53. كوكب­الدري: 1/254. زهره­الرياض. طبق نقل نهج­الحياه: 148.)

یـــــــــا زهــــــــرا

 

 


 2 نظر

زندگی وبندگی

14 اسفند 1390 توسط مرادی

به همین راحتی

١- در زندگى و معاشرت با ديگران، نرم افزار باشيم نه سخت افزار.
٢- در سايت زندگى، هميشه لينکِ (Mohabbat) داشته باشيم و هيچ گاه براى اين سايت، فيلتر نگذاريم.
٣- براى پسوند فايل زندگى اجتماعى و خانوادگى، از سه کاراکتر «ع»، «ش» و «ق» استفاده کنيم.
٤- هيچگاه قفل سى دى قلب مردم را نشکنيم . که «تا توانى دلى به دست آور/ دل شکستن هنر نمى‏باشد».
٥- چنانچه در کارى شکست خورديم آن را «shut down» نکنيم بلکه آن را «restart» کنيم.
٦- براى مانيتور زندگى‏مان پس زمينه (Background) سبز يا آبى را در نظر بگيريم، نه سياه يا دودى.
٧- براى سيستم قلبمان از مانيتورهاى تخت و صاف (Flat) استفاده کنيم.
٨- روى کليدهاى عيب کيبورد خودمان انگشت بگذاريم، نه روى کليدهاى عيب کيبورد ديگران.
٩- براى فايل‏هاى اسرار زندگى‌مان رمز عبور (password) بگذاريم و آن را مخفى (hidden) کنيم.
١٠- همواره پيش از سخن گفتن، پردازنده فکرمان را به کار بيندازيم.
١١- براى مشکلات مردم، کليد F١ باشيم و آنان را کمک و راهنمايى (help) کنيم.
١٢- اگر شخصيت ما ژله‌اى نيست و بزرگ و والاست، اين نوع شخصيت، به ما اجازه نمى‌دهد که با هر کسى چت (Chat) کنيم و هر کسى با ما چت کند.
١٣- براى باغ زندگى مردم Windows باشيم نه Dos !
١٤- يک معادله رياضى- رايانه‏اى به ما مى‏گويد: «تا به فکر ساپورت ديگران نباشيم، ديگران به فکر ساپورت ما نخواهند بود».
١٥- اگر از کسى بدى و کم لطفى ديديم، آن را «save» نکنيم بلکه آن را «delete» نماييم و حتى آن را از سطل‌آشغال «recyclebin» قلبمان کاملا” محو کنيم.
١٦- به ديگران اجازه ندهيم در «سى دى رام» زندگى‏مان هر نوع «سى دى» را که بخواهند، قرار دهند.
١٧- خانه و دفتر کارمان، به روى مردم نيازمند،«Open» باشد.
١٨- براى حل اختلافات زناشويى، روى گزينه «گذشت و ايثار» دابل کليک (double click) کنيم.
١٩- تا حرف کسى تمام نشده، اسپيکر (speaker) خود را روشن نکنيم.
٢٠- درآمدمان را در اول ماه پارتيشن‌بندى کنيم تا در آخر ماه کم نياوريم

 1 نظر
  • 1
  • 2
  • ...
  • 3
  • ...
  • 4
  • 5
  • 6
  • ...
  • 7
  • ...
  • 8
  • 9
  • 10
  • 11

موضوعات

  • همه
  • قرآني
    • معاد
  • علمی
  • نيم نگاه
  • تلنگر
  • بشنو از نی...
  • خواست بزنه جونه
خرداد 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
          1 2
3 4 5 6 7 8 9
10 11 12 13 14 15 16
17 18 19 20 21 22 23
24 25 26 27 28 29 30
31            

آخرین قاصدک

  • خانه
  • اخیر
  • آرشیوها
  • موضوعات
  • آخرین نظرات

موضوعات

  • همه
  • قرآني
    • معاد
  • علمی
  • نيم نگاه
  • تلنگر
  • بشنو از نی...
  • خواست بزنه جونه

آخرین نظرات

  • نسیم دوست در چگونه باشیم
  • محمدی  
    • مدرسه علمیه زهرائیه سلام الله علیها «نجف آّباد»
    در یکی از دوستان اهل سنت: چون علی (ع) دخترش را به ازدواج خلیفه‌ی دوم درآورد، یا فدک و ماجرای خانه‌ی فاطمه صحت ندارد و یا آنان آشتی کرده و ماجرای کربلا دروغ است؟
  • محمدی  
    • مدرسه علمیه زهرائیه سلام الله علیها «نجف آّباد»
    در یکی از دوستان اهل سنت: چون علی (ع) دخترش را به ازدواج خلیفه‌ی دوم درآورد، یا فدک و ماجرای خانه‌ی فاطمه صحت ندارد و یا آنان آشتی کرده و ماجرای کربلا دروغ است؟
  • موسسه آموزش عالی حوزوی معصومیه (خواهران)  
    • معصومیه خواهران قم
    در چرا حضرت علی (ع) به رغم برخورداری از قدرت بدنی کافی، در مقابل ظلم به حضرت زهراء علیهاالسلام کاری نکرد؟
  • موسسه آموزش عالی حوزوی معصومیه (خواهران)  
    • معصومیه خواهران قم
    در چرا حضرت علی (ع) به رغم برخورداری از قدرت بدنی کافی، در مقابل ظلم به حضرت زهراء علیهاالسلام کاری نکرد؟
  • موسسه آموزش عالی حوزوی معصومیه (خواهران)  
    • معصومیه خواهران قم
    در چگونه باشیم
  • موسسه آموزش عالی حوزوی معصومیه (خواهران)  
    • معصومیه خواهران قم
    در چگونه باشیم
  • جباری معز  
    • مدرسه علمیه فاطمیه قروه در جزین
    در بیانات گهربار امام حسن (ع)درباره حضرت فاطمه(س)
  • جباری معز  
    • مدرسه علمیه فاطمیه قروه در جزین
    در بیانات گهربار امام حسن (ع)درباره حضرت فاطمه(س)
  • موسسه آموزش عالی حوزوی معصومیه (خواهران)  
    • معصومیه خواهران قم
    در چرا حضرت علی (ع) به رغم برخورداری از قدرت بدنی کافی، در مقابل ظلم به حضرت زهراء علیهاالسلام کاری نکرد؟
  • چله های انتظار  
    • http://deleshir.blogfa.com>
    در چگونه باشیم
  • الزهرا (س) نصر  
    • الزهرا(س) نصر
    در چگونه باشیم
  • عصمت محمدی احمدابادی  
    • حضرت زهرا(س)احمدآباد
    در الگوی ولایت مداری حضرت زهرا(س)درعصرظهور
  • fakhre batha  
    • محدثه اصفهان
    در کوثر تمام نشدنی
  • پشتیبانی 2 کوثر بلاگ  
    • ختم قرآن کریم در ماه مبارک رمضان
    • آتش بس
    • کل یوم عاشورا و کل ارض کربلا
    در اشتی با امام عصر
  • مدرسه علمیه فاطمة الزهراء (سلام الله علیها) نائین  
    • فاطمة الزهرا نایین
    در خیلی عقبیم!!
  • صداقتی  
    • سرو
    در خیلی عقبیم!!
  • الزهرا (س) نصر  
    • الزهرا(س) نصر
    در خیلی عقبیم!!
  • fakhre batha  
    • محدثه اصفهان
    در فاطمه بانوی ناشناخته !
  • الزهرا (س) نصر  
    • الزهرا(س) نصر
    در فاطمه بانوی ناشناخته !

آرشیوها

  • اردیبهشت 1391 (2)
  • فروردین 1391 (9)
  • اسفند 1390 (25)
  • بهمن 1390 (5)
  • دی 1390 (6)
  • آذر 1390 (5)
  • بیشتر...
  • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
  • تماس