خداسپاس
داستان فرشته بیکار
شبی در خواب ودر عالم رویادر حالی که به آسمان پرمیگشودم به یک باره خود را در جمع تعداد زیادی از فرشتگان دیدم، هنگام وروددسته بزرگی از فرشتگان را دیدم که سخت مشغول کارند و باعجله درحال باز کردن نامه هائی هستند که توسط پیکها از زمین ارسال میگردند. و آنها را توجه به محتویات درونیشان داخل جعبه هائی که هر کدام رنگی متفاوت دارند قرار میدهند.انقدر کارها با سرعت ودقت عجیبی پیش میرفت که دوست داشتم من هم آنجا به عنوان یک کارمند استخدام شوم زیراعلاوه بر اینکه درسیستم مذکورسرعت ودقت حرف اول را میزد سکوت غیر قابل باوری نیز حکمفرما بود وهر کس به همان وظیفه ای که به او سپرده شده بودبه نحواحسن عمل میکرد که من نیز به یکباره به یاد ادارات واماکن خدماتی خودمان در زمین افتادم. با حالتی بهت زده واز روی تعجب وترس از یکی از فرشته ها که از دیگران خوش برخورد تر ودر عالم رویا نسبت به دیگر فرشته ها به من نزدیکتر بود پرسیدم: ببخشد میتوانم بپرسم شما اینجا چکار میکنید؟فرشته در حالی که مشغول باز کردن نامه ای بودبه من گفت: این جا بخش دریافت نامه ها است و ما دعاها و تقاضاهای مردم از خداوند را تحویل میگیریم. کمی جلوتر رفتم، باز تعدادزیادی از فرشتگان را دیدم که کاغذهایی را داخل پاکت میگذارند و آنها را توسط پیکهایی به زمین ارسال میکردند.در حالی که نمیخواستم حتی به اندازه پرسیدن یک سوال مزاحم آنها شوم ولی از روی کنجکاوی از یکی از آنها پرسیدم: شمااینجا چه کار میکنید؟ یکی از فرشتگان با عجله گفت: این جا بخش ارسال است، ما الطاف و رحمتهای خداوندی را برای بندگان میفرستیم.
کمی جلوتر رفتم و دیدم در آنطرفتر فرشتهای با حالتی بسیار اندوهگین بی کار نشسته است جلوتر رفتم وسلام کردم سلامم را با آهی از ته دل جواب داد،با تعجب پرسیدم :شما چرا بی کارید؟
فرشته جواب داد: این جا بخش تصدیق جواب است. مردمی که دعاهایشان مستجاب شده، باید جواب بفرستند، ولی فقط عده بسیار کمی جواب میدهند. از اوپرسیدم: مردم چگونه میتوانند جواب بفرستند؟
فرشته پاسخ داد: بسیار ساده فقط کافیست بگویند: “خدایا شکر”