آخرین قاصدک

  • خانه 
  • تماس  
  • ورود 

مشکل از ماست یاخدا!!؟؟

23 فروردین 1391 توسط مرادی

“زهرا” سلام بزرگوار…

به نظر شما آیا با بودن الگوهایی مثل معصومین ، علما و شهدا
من و شمای جوون باید اینقدر سر درگم باشیم؟

دنیا برای کفار محل خوش گذرانی است و در عوضش این دنیا موقتی هست و اون دنیا همیشگی
خوب حالا به نظر شما کفار سود می کنن یا مومنین؟

خدا ما رو امتحان می کنه
می دونید چجوری می تونیم منو شما از این امتحان سربلند بیرون بیاییم؟
با بندگی کردن سربلند میشیم
آیا چیزی غیر از اینه؟
پس شما که می خوای عشق و علاقه ات و غریزه ات رو در راه درست و اون جوری که خدا خواسته مصرف کنی
پس به دنبال الگو باش…
الگو یعنی همسر شهدا… یعنی همسر شهید برونسی با هشت تا بچه کوچک و بدون شوهر…
الگو یعنی همسر جانباز شیمیایی …
الگو یعنی همسر جانباز قطع نخایی…
الگو یعنی مادر یه بچه معلول…
بالاتر از اینها همه الگو یعنی حضرت زینب س
یعنی فاطمه زهرا
یعنی همسر فرعون…

این همه الگو ولی چرا منو شما سردرگم هستیم؟
یعنی چی خدا صداتون رو نمی شنوه
مگه آیه 16 سوره ق رو نخوندید که خدا می گه از رگ گردن به شما نزدیک ترم
ایراد از ماست یا خدا؟!
_______________ ________

یه بار دیگه توصیه شیخ رجبعلی خیاط رو می نویسم برای بندگی خالص چهار خصلت لازمه:
1-حضور دائم 2- توسل به ائمه 3- گدایی شب ها
4- خدمت به خلق
+++++++
التماس دعا
نقل قول

 

 نظر دهید »

خلاصه یک نفر بایدبیاید

23 اسفند 1390 توسط مرادی



 


="font-size: small;">همیشه وقتی به تاریخ نگاه می کنیم قضاوت کردن مشکل می شود. تاریخ نگاران به اتفاق دیدگاههای شخصی خویش را در رویدادها تاثیر داده اند. اگر از عمَال حکومت بوده اند که خوشایند حاکمان تاریخ نوشته اند و اگر آدمهای اندک ولی مستقلی بوده اند دیدگاههای فردی خود را در ثبت وقایع مد نظر قرار داده اند که از لحن کلامشان می توان آن را فهمید !

اما گاهی وقایعی در تاریخ اتفاق افتاده که عده ای از تاریخ نگاران منکر اصل قضیه نشده اند هر چند تفسیر و تعبیر مختلفی بر آن رویداد صورت گرفته است مثل قیام مختار . وقتی اساس یک قضیه برای برخی ثابت شده باشد اکنون ما این حق را داریم پرسشهایی کلی را مطرح کنیم بدون آنکه غرض ورزی یا شیفتگی کاذب داشته باشیم ، مثل :

1) اگر با توجه به بعضی از متون تاریخی بپذیریم پیامبر بزرگوار اسلام (ص)  اشاره ای به خلافت و رهبری مسلمین بعد از خودشان نداشته اند و اگر سخنی هم گفته اند منظورشان خلافت و امامت مسلمین نبوده است ؛ آیا نمی توانیم این سؤال کلی را مطرح کنیم که :

 

« چرا خدا و رسولش نسبت به سرنوشت مسلمین بعد از رحلت پیامبر (ص) بی تفاوت بوده اند ؟ »

 

2) اگر با توجه به بعضی از متون تاریخی بپذیریم که مسلمانان اجتهاد کرده اند که خودشان حق دارند خلیفه بعد از پیامبر (ص) را انتخاب کنند آیا نمی توانیم این سؤال کلی را بپرسیم که :

« چرا خلیفه دوم و سوم  لعنه الله علیهم اجمعین با چنین راهکاری انتخاب نشدند ؟ »

 

3) اگر با توجه به بعضی از متون تاریخی بپذیریم حضرت فاطمه زهرا (س) که محبوب دل رسول خدا (ص) بود و به گواهی همه مورخین از شخصیتهای مطرح صدر اسلام بوده است در اثر بیماری با دنیا وداع کرده است ، آیا نمی توانیم این سؤال کلی را بپرسیم که :

 

« چرا قبر حضرت زهرا (س) مثل قبر همه صحابه و شخصیتهای صدر اسلام

معلوم نیست و مجهول مانده است ؟ »

 

به خداوند سوگند این راهکار هوشمندانه حضرت فاطمه الزهرا (سلام الله علیها) بوده است تا یک سؤال تاریخی را در اذهان مسلمین باقی گذارد و هر انسان منصفی روی آن تأمل کند و در اثر کنکاش و تحقیق بیشتر به علت حقیقی مرگ آن بانوی بزرگوار پی برد !

اکنون سؤال آخر :

 « آیا آنانکه محبوبه رسول خدا (ص) را به خاک و خون کشیدند 

شایسته خلافت بودند ؟!! »

کاش از قلبم به قلبش راه داشت

 

کاش زهرا (س) هم زیارتگاه داشت

 

کاش از شوقم چنان مرغ سحر

 

می‌زدم گرد مزارش بال و پر

 

می‌پریدم تا کنار تربتش

 

می‌شنیدم ناله‌های غربتش

 

« السلام علیک ایتها الصدیقه الشهیده- فاطمه الزهرا- سیده النساء العالمین »

 

درد دلی با دوستان و همکاران عزیز وبلاگی بدور از هر مذهب و مسلک :

چندی قبل مطلبی با عنوان « چرا حضرت فاطمه زهرا (س) را شبانه دفن کردند ؟ » را به مناسبت ایام فاطمیه ، ایام حزن و اندوه شیعه در وبلاگم گذاشتم که متأسفانه بدلیل عدم نظردهی بچه شیعه ها ! چند تن از افراد متعصب و توخالی سنّی که بعید میدانم از برادران و خواهران اهل تسنن مقید به اصول بوده باشند که مطمئن هستم از سنّی های تکفیری و وهابی بوده اند و ریختن خون بچه شیعه ها را مباح که واجب می دانند و شرط ورود به بهشت الهی را در از بین بردن نسل شیعه می دانند و شاهد جنایات این فرقه خونخوار و مشرک در بحرین هستیم ، برخلاف ادب و متانت یک فرد مسلمان ، رکیک ترین و زشت ترین و قبیح ترین الفاظ و کلمات را نسبت به بنده و  خانواده ام نسبت داده بودند و تهدید به قتل کرده بودند که به دلیل احترام به دوستان و  همکاران سایت تک برگ ، آنها را حذف نمودم !

بنده بعنوان یک بچه شیعه ، افتخارم این است که همچون حضرت فاطمه زهرا (س) از دست سنّی های غاصب خلافت نبوی و علوی ، سیلی بخورم و حتی سعادت عظیم « شهادت » نصیبم شود هر چند آن هم لیاقت می خواهد که متأسفانه من ندارم !

بهرحال ، برای اینکه آنهایی که هنوز باور نکرده اند حضرت فاطمه زهرا (س) در نهایت مظلومیت و غربت که حتی فکرش هم آدم را دیوانه می کند ، به شهادت رسید و مولا امیرالمؤمنین حضرت علی (ع) درد دل هایش را به جای بیان کردن روی منبر رسول الله (ص) در نیمه های شب در نخلستان غریب کوفه به چاه می گفت و شام غریبان همسر گرامی اش و فرزندان دلبندش را پیشاپیش برگزار می کرد و اشک های نازنینش روی آب چاه همچون مرواریدهای غلطان ، می ریخت و با آب چاه یکی می شد ، بچه شیعه ها را به « تعصّب » و « تحجّر » و « شرک » متهم نکنند ، چهار سؤال مطرح کرده ام .

بعنوان یک مسلمان نه شیعه ، از همه کسانی که از اهالی و برادران و خواهران محترم اهل تسنّن هستند تقاضا دارم منصفانه و عاقلانه و بدور از هر نوع کینه ای که نسبت به اهل بیت پیامبر عظیم الشأن اسلام (ص) دارند تا جایی که کلمه مبارک « علی » که از صفات خداوند سبحان است را از « صَدَقَ اللهُ العَلّیُ العَظیم » بخاطر کینه و نفرتی که از مولای متقیان ، قسیم النار و الجنه حضرت علی (ع) دارند ، حذف کرده اند ، به سؤالات فوق جواب منطقی بدهند !!! منتها اگر جوابی در خور و شایسته رضایت الهی و قلب نازنین  پیامبر اعظم (ص) داشته باشند !!!

 نظر دهید »

شهیدی که حضرت زهرا(س)خبرشهادتش راداد

23 اسفند 1390 توسط مرادی

شهيدي كه حضرت زهرا (س) خبر شهادتش را داد

صبح يك روز گرم تابستاني زير سايه چادري در هفت‎تپه مأمن لشكر خط‎ شكن 25 كربلا لابه‌لاي تپه ماهورها ، تك و تنها نشسته بودم . شهید نورالله ملاح را ديدم كه از دور در طراز نرم و ملايم نور با لبخندي از جنس سرور به طرفم مي‌آمد . سرش را از ته تراشيده بود. مهربان كنارم نشست.

گفتم: پسر ، قشنگ شدي‌ها ! عجبا چرا اين روزها بعضي از بچه‌ها موهاشون رو از ته مي‌تراشند ! نكنه خبرايي هست و ما بي‎خبريم ، عين حاجي واقعي‎ها شدي‌ها . تقصير كه ميگن همينه ديگه ، نه؟ »

شهيد ملاح دستش را روي شانه‌هايم چفت كرد و با لبخندي غريبانه گفت : « سيد ، بذار برات از خواب ديشب بگم . تو هم از اصحاب خواب ديشب من هستي . »

گفتم : « من ! اين يعني چي ؟ خواب ! حالا چه خوابي ديدي ؟ پسر نكنه جرعه شهادت را تو خواب نوشيدي !‌ »

گفت: « برو بالاتر سيد ، اصلاً يادت هست من هميشه بهت مي‌گم كه به شكل غريبانه‌اي شهيد مي‌شم ، تو هي به من بخند، ولي ديشب به ظهور رسيدم ، بشارتش را گرفتم. »

خنديدم و گفتم : « آره ، تو از همين حالا سوت شهادتت رو بزن !‌ »

گفت : « خواب ديدم همين اطرافم، بعد يكي به اسم صدا زد، نگاهي به دور و برم انداختم، صدا از تو چادر حسينيه گردان مي‌آمد، اما صدا يك‏جورايي غريبانه خاص بود، حيرت كردم! مثل اون صدا تا به حال هيچ ‎كجا نشنيده بودم. آرام و بي‌تاب و بي‌قرار ، گوشه چادر را كنار زدم، پر شدم از عطر ناب ، در دم فرو ريختم. ناگهان انديشه‌اي مثل يك وحي ريخت توي دلم. مقابل تكه‌اي از نور زانو زدم. مثل وقتي كه مقابل ضريح آقا عليّ‎بن موسي ‌الرضا (ع) مي‌خواستم سلام بدهم با اشك و بغض و بي‌قراري گفتم :

 

« السلام عليك يا فاطمة الزّهرا (س) »

 

حال غريبي پيدا كردم، من و حضرت زهرا عليها السّلام !

حضرت فاطمه زهرا عليها السّلام ، آقا امام حسن عليه السّلام و امام حسين عليه السّلام دو طرفش نشسته بودند . آن‎قدر مبهوت و متحير بودم كه كلامي براي گفتن نيافتم، دوباره سلام دادم، به آقا امام حسن عليه السّلام و امام حسين عليه السّلام ،به اصحاب عاشورايي به مولا علي عليه السّلام !

 

حضرت زهرا عليها السّلام فرمودند :

 

پسرانم حسن و حسين ، سلام خدا بر شما باد

ايشان (نورالله) چند روز ديگر مهمان ما خواهد بود .  

بعد آقا امام حسين عليه السّلام دست روي سرم كشيدند و من ناگهان از خواب پريدم . 

 

اين بشارت بود. سيد جون !‌ مدت‌هاست كه منتظرش بودم ، واقعيت اينه كه تا منتظر نباشي، خونده نخواهي شد. بايد آرزو كني تا آ‌رزوهات سراغت بيان. بيدار كه شدم، وقت اذان بود. وضو گرفتم، فكر كردم كه قرار است چند روز ديگه ، اصلاً خبر كه داري داريم مي‎ريم مهران؟ مي‎دوني ان‎شاءالله من شهيد مي‌شم، بشارتش رو گرفتم، مي‌دونم كه :

 

به غريبانگي حضرت زهرا عليها السّلام به شكل غريبانه‌اي هم شهيد خواهم شد انشاء‌الله ! 

 

بغض گلويم را گرفت ، تو حيرت ماندم. آره ما برحقيم و اين‌ها نشانه آن ظهور حقيقت مطلق است. بلند شدم شهيد ملاح را بغل كردم. گفت: تو شك داري؟ گفتم: بيا يك شرطي ببنديم، اگه جا موندم ، شفاعتم كن .

عصر روز پنجم از اين واقعه، 16 تيرماه 65 سربندها كه روي پيشاني رفت، به ياد ملاح افتادم. دور و برم را گشتم. آخه قدش بلندتر بود و ته ستون مي‌ايستاد.

رفتم نزديكش و گفتم : « هي مرد، قول و قرار ما رو كه يادت هست؟ »

لبخندي زد و گفت: « سيد ، از همين حالا تو سوتت را بزن. »

طولي نكشيد كه با رمز « يا اباعبدالله الحسين عليه السّلام » وارد عمليات شديم و چند روز بعد در حين آزاد‌سازي مهران « نورالله ملاح » بر بلنداي قلاويزان با اصابت مستقيم راكت هواپيماي دشمن به شكل غريبانه‌اي ، مظلومانه شهيد شد و چنان پودر شد كه چيزي از جنازه‌اش باقي نماند. در سحرگاه 17 تيرماه 65 نورالله مهمان حضرت زهرا عليها السّلام شد.

 

راوی : غلام‎علي لساني

 

برای شادی روح ملکوتی امام شهدا (ره) و روح مطهر شهدا ، صلوات

 

أللّهُمَ صَلّ عَلَی مُحَمّد وَ آلِ مُحَمّد وَ عَجّل فَرَجَهُم 

 نظر دهید »

سنگ صبور علی (علیه السلام)

22 اسفند 1390 توسط مرادی
حضرت فاطمه زهرا(س) ازنگاه امام علی (ع)

 

بهترین طریق شناخت یک زن تعریف و توصیف شوهرش می‌باشد. زیرا شوهر از افراد دیگر، حتی از پدر و مادر، همسرش را بهتر می‌شناسد و بر خفایای افکار و رفتار و عادت‌های خوب یا بد او آشناتر است. بنابراین حضرت علی علیه السلام همسرش زهرا علیهاالسلام را کاملاً می‌شناسد و بهتر از دیگران می‌تواند تعریف و توصیف نماید.

امیرالمؤمنین سخنان فراوانی درباره زهرا دارد لیکن در اینجا به دو کلام اکتفا می‌شود:

کلام اول را بامداد اولین روز عروسی در جواب سؤال پیامبر اکرم فرمود. رسول خدا صلّی اللَّه علیه و آله صبح اولین روز عروسی وارد حجله شد، از داماد پرسید: کیف وجدت اهلک؟ فقال: نعم العون علی طاعة اللَّه [بحار ج ۴۳ ص ۱۱۷٫]

یعنی رسول خدا از حضرت علی(علیه‌السلام)  پرسید: همسرت را چگونه یافتی؟ او در جواب عرض کرد: او بهترین یاور است بر اطاعت خدا.

کلام دوم را در آخرین ساعت‌های عمر، حضرت زهرا علیهاالسلام فرمود: امیرالمؤمنین و زهرا در آخرین ساعت‌ها با هم خلوت کردند. و قال: اوصینی بما احببت. قالت: یا ابن عم ما عهدتنی کاذبة و لا خائنة و لا خلفتک منذ عاشرتنی. فقال علیه السلام: معاذ اللَّه انت اعلم باللَّه وابرّ واتقی و اکرم و اشدّ خوفاً من اللَّه من ان اوبّخک بمخالفتی، قد عزّ علیّ مفارقتک [بحار ج ۴۳ ص ۹۱٫]

یعنی: زهرا(سلام‌الله‌علیها) در آخرین ساعت‌های وداع به امیرالمؤمنین(علیه‌السلام) گفت: پسر عمو! در طول عمر هرگز به تو دروغ نگفتم و خیانت نکردم و هیچگاه با تو مخالفت ننمودم.

امیرالمؤمنین(علیه‌السلام) در پاسخ فرمود: آری ای دختر پیامبر! معاذ اللَّه که تو خلافی را مرتکب شده باشی. مرتبه خداشناسی و نیکوکاری و تقوا و خداترسی تو بالاتر از آن است که با من مخالفت کرده باشی. مفارقت از تو بسیار بر من سخت است.

جز حضرت زهرا علیهاالسلام هیچ زن دیگری لیاقت هسمری با حضرت علی علیه السلام را نداشت، تنها او بود که می‌توانست درباره اش بگوید: نعم العون علی طاعة اللَّه

امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) در آغاز زندگی زناشوئی خود حضرت زهرا علیهاالسلام را به عنوان بهترین همسری که با کمک او می توان خدای را اطاعت نمود معرفی کرد. جمله (نعم العون علی طاعة اللَّه) جمله ای کوتاه ولی بسیار پر محتوا است. در این جمله هدف ازدواج را بیان کرد که کمک گرفتن از همسر برای اطاعت از خدا باشد و همسرش زهرا را به عنوان بهترین مصداق برای توفیق در این امر مهم دانست. در آخرین ساعتهای وداع فاطمه علیهاالسلام نیز مقام عرفان و نیکوکاری و تقوا و خوف از خدای آن حضرت را ستود و نظر گذشته اش را تأیید نمود. معلوم می‌شود زهرا (سلام‌الله‌علیها) در طول مدت ازدواج نه تنها مزاحم شوهرش در اطاعت از خدا و انجام دادن مسؤولیت سنگین ولایت نبوده، بلکه در تمام ابعاد مؤید و معاون او هم بوده است.

با توجه به شخصیت فوق العاده امیرالمؤمنین(علیه‌السلام) ، و موقعیت اخلاقی، سیاسی، اجتماعی آن حضرت، شخصیت ممتاز همسرش زهرا علیهاالسلام نیز روشن می‌شود.

علی بن ابی طالب علیه السلام یک فرد عادی نبود، بلکه دومین شخصیت ممتاز اسلام، سپهسالار و سرباز نیرومند و فداکار اسلام بود. مرد عدالت، زهد، انفاق، مواسات، مساوات، ایثار، تقوا، و بالاخره ولی مسلمین و خلیفه رسول خدا بود. خود و خانواده اش در کمال عسرت زندگی می‌کردند و آنچه را که داشت در راه خدا انفاق می‌نمود. بیت المال را در بین مسلمین بالسویه تقسیم می‌کرد و هیچ کس را بر دیگری ترجیح نمی‌داد، حتی سهم خودش و امام حسن و امام حسین نیز بیش از سایرین نبود. وقتی برادرش عقیل شدت فقر خود را به آن حضرت عرض کرد حاضر نشد چیزی اضافه از آنچه به سایر مسلمین می‌داد بدهد. [بحار ج ۴۱ ص ۱۱۴٫]

امیرالمؤمنین علیه السلام چنین مردی بود و می‌خواست این چنین زندگی کند و برای این چنین زیستن به همسری موافق نیاز داشت. و جز حضرت زهرا علیهاالسلام هیچ زن دیگری لیاقت هسمری با او را نداشت، تنها او بود که می‌توانست درباره اش بگوید: نعم العون علی طاعة اللَّه.

در اینجاست که مقام ممتاز فاطمه روشن می‌شود و می‌توان او را به عنوان تنها همسر لایق حضرت علی (علیه‌السلام) معرفی نمود. او بود که توانست در بیت علی و بر طبق میل او زندگی کند و در اطاعت خدا و انجام مسؤولیتی که بر عهده اش نهاده بود، مؤید و مشوقش باشد. زهرا علیهاالسلام با رفتار اسلامی خود توانست لیاقت خود را برای فرزندی پیغمبر اکرم (صلّی اللَّه علیه و آله و سلّم) و همسری امیرالمؤمنین علیه السلام باثبات رساند و به همین جهت از جانب پیامبر به عنوان بزرگترین و شایسته ترین زنان جهان معرفی شد. فاطمه بانوی نمونه ی اسلام است و بانوان اسلام باید از آن حضرت درس زندگی بگیرند.

در این میان خانواده ی رجال دین و روحانیین از مسؤولیت بیشتری برخوردارند. خانمی که همسری یک عالم دین را پذیرفته باید به مسؤولیت مقام شوهرش توجه داشته باشد.

باید بداند که خانه او به منزله خانه پیامبر و علی است. خانه معنویت، علم، عدالت، مواسات، مساوات، ایثار، تقوا، فضیلت، توجه به خدا، خدمت به اسلام و مسلمین، و در یک کلام خانه دعوت به همه فضائل و مکارم اسلامی و انسانی است.

باید بداند که مردم سخنان پیامبر و امامان (علیهم السلام) را از این خانه‌ها می‌شنوند و انتظار دارند عمل آنها را نیز در همین خانواده‌ها مشاهده نمایند.

زن و فرزند یک عالم دین باید بدانند که خانه آنها جای خوشگذرانی و تجمل پرستی نیست بلکه بیت نمایش سیره ی پیامبر و علی و فاطمه علیهم السلام است.

هر زن و فرزند عالمی هم لیاقت آن را ندارد که به عنوان همسر و فرزند یک عالم دین معرفی شود بلکه لیاقت او در صورتی به اثبات می‌رسد که اعمال و رفتارش بر طبق اعمال و رفتار حضرت زهرا علیهاالسلام باشد

باید بدانند که اعمال و رفتار آنها مورد توجه مردم می‌باشد. با رفتار اسلامی خود می‌توانند مروج اسلام باشند و مردم را به خوبی دعوت نمایند و با رفتار غیر اسلامی خود می‌توانند بزرگ ترین ضربه را بر پیکر اسلام وارد نمایند و مردم را نسبت به علماء دین بدبین سازند و سخنانشان را از اعتبار بیندازند. می‌توانند شوهر یا پدرشان را در انجام مسؤولیت کمک نمایند و بدین وسیله مروج دین و در ثواب او شریک باشند، و می‌توانند او را از رعایت شؤون مقام مقدس روحانی بازدارند و سخنان او را از اعتبار ساقط سازند و مردم را به ارتکاب گناه و تخلف از قوانین شریعت تشویق نمایند و خود نیز در کیفر این گناهان سهیم و شریک باشند.

البته رجال دین در یک مرتبه نیستند بلکه هر چه مقام علمی و اجتماعی بالاتری را داشته باشند، خود آنها و خانواده شان نیز مسؤولیت بیشتر و سنگین تری را بر عهده دارند. و به همان مقدار که در انجام مسؤولیت خویش جدیت کنند نزد خدا مأجور خواهند بود. هر عالمی که در یکی از مقامات علمی و دینی قرار گرفت لیاقت آن را ندارد که خلیفه پیامبر و علی (علیهماالسلام) و عالم دین باشد، بلکه لیاقت او در صورتی است که اخلاق و رفتارش مانند پیامبر و علی علیهماالسلام باشد. هر زن و فرزند عالمی هم لیاقت آن را ندارد که به عنوان همسر و فرزند یک عالم دین معرفی شود بلکه لیاقت او در صورتی به اثبات می‌رسد که اعمال و رفتارش بر طبق اعمال و رفتار حضرت زهرا علیهاالسلام باشد.

 نظر دهید »

علی و فاطمه علیهما السلام از زبان یکدیگر

22 اسفند 1390 توسط مرادی
پیامبر گرامی اسلام صلی الله علیه و آله پس از ازدواج حضرت علی و فاطمه علیهما السلام و سپری شدن مراسم عروسی، ابتدا از علی علیه السلام پرسیدند: همسرت فاطمه علیها السلام را چگونه یافتی؟ امام پاسخ داد: «نعم العون علی طاعه الله; در اطاعت کردن از خدا خوب یار و یاوری است .» سپس از دختر خود، فاطمه علیها السلام پرسیدند: شوهرت را چگونه یافتی؟ آن حضرت پاسخ داد: «خیر بعل; بهترین شوهراست . (۴) »

فاطمه(س) و علی علیهما السلام دو یار همراه و دو ستاره آسمانی‏اند که برای نشان دادن راه آسمان چند روزی به زمین آمدند و سپس به آسمان بازگشتند . آن دو یار مهربان، نامهربانی‏ها و بی مهری‏های بی حسابی از خاکیان دیدند و بزرگوارانه از کنار مزاحمت‏های شب پره‏های مزاحم گذشتند

از این بی مهری‏ها و مزاحمت‏ها، حکایات فراوانی گفته‏اند و شنیده‏ایم، اما در این اوراق معدود، برآنیم تا از زبان تنها همتای زهرا، گوشه‏ای اندک از تلخی‏های رفته بر آن عزیز را بخوانیم و بدانیم . پیش از ذکر این تلخی‏ها، جملاتی چند در بلندای مقام آن زهره درخشنده را از زبان علی علیه السلام نقل می‏کنیم و سپس به بیان رنج‏های حضرت زهرا علیها السلام می‏پردازیم .
فاطمه، برترین بانو
معاویه در نامه‏ای که به امام علی علیه السلام می‏نویسد، به فخر فروشی در مقابل امام می‏پردازد . امام در پاسخ به نامه او، به بیان فضیلت‏های بنی هاشم و فضیحت‏های بنی امیه می‏پردازد:
«وانی یکون ذلک کذلک، ومنا النبی ومنکم المکذب ومنا اسد الله ومنکم اسد الاحلاف ومنا سیدا شباب اهل الجنه ومنکم صبیه النار ومنا “خیر نساء العالمین” ومنکم حماله الحطب فی کثیر مما لنا وعلیکم (۱);
شما چگونه و کجا با ما برابرید! که از میان ما پیامبر صلی الله علیه و آله برخاست و دروغزن (ابوجهل) از شما است، واسد الله (حمزه سید الشهدا) از ما و اسد الاحلاف (شیر سوگندها; اسد بن عبد العزی) از شما، و از ماست دو سید جوانان اهل بهشت (حسن علیه السلام و حسین علیه السلام) و از شما است کودکانی (۲) که آتش نصیب آنان گردید . و از ما است‏بهترین زنان جهان (فاطمه علیها السلام) و از شماست آن که هیزم کشد برای دوزخیان (ام جمیل همسر ابی لهب) (۳) وبیش از این ما را فضیلت‏ها و شما را فضیحت‏ها است .»

زحمات فاطمه علیها السلام در منزل
به دنبال تقسیم کار پیامبر صلی الله علیه و آله بین حضرت زهرا علیها السلام و علی علیه السلام و واگذاری کارهای داخل منزل به فاطمه علیها السلام، گرچه علی علیه السلام نیز در کمک به همسرش از هیچ کوششی دریغ نمی‏کرد، اما در عین حال انجام تمام کارهای منزل برای فاطمه علیها السلام باری گران بود . برای کاهش زحمت‏های منزل، علی علیه السلام راه حلی به فاطمه پیشنهاد می‏کند . آن حضرت بعدها این ماجرا را چنین نقل فرمود: «فاطمه زهرا علیها السلام، عزیزترین عزیزان رسول خدا صلی الله علیه و آله در خانه من بود . فاطمه علیها السلام آنقدر با آسیاب آرد کرد تا دست هایش پینه بست و آنقدر از چاه آب کشید که اثر آن بر سینه‏اش باقی مانده بود و به اندازه‏ای خانه را روبید تا اینکه لباس هایش غبار آلود شد، و آن قدر زیر دیگ آتش بر افروخت تا لباسش کثیف و گرد آلود گردید و به همین علت، به سختی و زحمت افتاد . روزی شنیدم چند غلام خدمت پیامبر صلی الله علیه و آله آورده‏اند . به فاطمه گفتم: وقتی خدمت پدر رفتی از او خادمی بخواه تا در کارها مدد رسان تو باشد و از این همه رنج و محنت آسوده شوی .
فاطمه زهرا علیها السلام خدمت رسول خدا صلی الله علیه و آله رفت . ملاحظه کرد که گروهی با ایشان مشغول بحث و گفت و گو هستند . لذا بدون اینکه با پدر سخنی بگوید از شرم و حیا بازگشت . چون رسول خدا صلی الله علیه و آله می‏دانست که فاطمه علیها السلام برای حاجت و نیازی مراجعه کرده است، خود به منزل ما آمد . ما در بستر استراحت‏بودیم، وی بالای سر فاطمه علیها السلام نشست و فاطمه علیها السلام از جهت‏شرم و حیا سر خود را زیر رخت‏خواب کرد .
حضرت فرمود: فاطمه جان! برای چه منظوری نزد من آمدی؟ او دو مرتبه سؤال فرمود و فاطمه ساکت‏بود .
عرض کردم: ای رسول خدا! من علت را برای شما عرض می‏کنم . فاطمه آن قدر سنگ آسیاب را چرخانده که دستش پینه بسته و آن قدر آب کشیده که بر سینه‏اش اثر آن باقی مانده و آن قدر خانه را جاروب کرده که لباسش خاک آلود شده، و آن قدر آتش در زیر دیگ افروخته که پیراهن او کثیف شده و بوی دود گرفته است . شنیدیم که غلامان و خادمان چندی را خدمت‏شما آوردند، به فاطمه علیها السلام گفتم: به سراغ پدر خود رفته، از ایشان خدمت کاری بخواه تا تو را کمک کند .
رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: «الا ادلکما علی خیر مما سالتما . اذا اخذتما مضاجعکما تکبرا اربعا وثلاثین وتسبحا ثلاثا وثلاثین وتحمدا ثلاثا وثلاثین فهو خیر لکما من خادم یخدمکما; شما را از مطلبی آگاه کنم که برای شما از خادمی که خواستید بهتر است . وقتی از خواب برخاستید (دربعضی روایات است وقتی به رختخواب رفتید) سی و چهار مرتبه «الله اکبر» ، سی و سه بار «سبحان الله‏» و سی و سه بار «الحمد لله‏» بگویید، این برای شما از خادمی که به شما خدمت کند بهتر است .»
آنگاه فاطمه سر خود را بیرون آورد و سه بار فرمود: «رضیت عن الله ورسوله; از خدا و رسول او راضی و خشنود شدم . (۵) »
عیادت ناتمام
وقتی عباس عموی پیامبر صلی الله علیه و آله برای عیادت فاطمه علیها السلام به منزل علی علیه السلام آمد، به دلیل سالت‏شدید آن حضرت و ممنوع الملاقات بودن ایشان، موفق به عیادت آن عزیز نشد . به منزل خود بازگشت و پیکی روانه منزل علی علیه السلام کرد، تا به علی علیه السلام این پیغام را برساند: «آن گونه که من احساس می‏کنم، فاطمه علیها السلام روزهای پایان عمر خود را می‏گذراند و اول کسی است که به پیامبر صلی الله علیه و آله ملحق می‏شود . من پیشنهاد می‏کنم در صورت رحلت ایشان، مهاجرین و انصار را خبر کنید تا در مراسم نماز و دفن آن حضرت شرکت کنند، که این کار، هم باعث فیض معنوی و ثواب حاضران است، و هم باعث تقویت‏شعائر دینی .»
علی علیه السلام در پاسخ به پیشنهاد عمویش عباس بن عبد المطلب، فرستاده‏ای به نزد او روانه کرد تا این پیام را برساند: «ابلغ عمی السلام وقل لا عدمت اشفاقک وتحیتک وقد عرفت مشورتک ولرایک فضله . ان فاطمه بنت رسول الله صلی الله علیه و آله لم تزل مظلومه من حقها ممنوعه وعن میراثها مدفوعه . لم تحفظ فیها وصیه رسول الله صلی الله علیه و آله ولا رعی فیها حقه ولا حق الله عزوجل وکفی بالله حاکما ومن الظالمین منتقما وانا اسالک یا عم ان تسمح لی بترک ما اشرت به فانها وصتنی بستر امرها; سلام مرا به عمویم برسان و بگو: خیر خواهی شما را فراموش نمی‏کنم . نظر شما را به خوبی دریافتم و البته احترام آن - در جای خود - محفوظ است . فاطمه علیها السلام همیشه مظلوم واقع شده، و از حق خود بازداشته شد و از ارث خود بی بهره گردید . سفارش رسول خدا صلی الله علیه و آله در مورد او عمل نشد و حقی که خدا و رسول او در مورد فاطمه علیها السلام داشتند، رعایت نگردید و خداوند برای حکمرانی و انتقام از ظالمین [ما را] بس است .
عموی گرامی! از شما می‏خواهم به من رخصت دهید که به نظر شما عمل نکنم، چرا که فاطمه علیها السلام خودش به من وصیت کرده است که امر [کفن و دفن] او مخفی باشد .»
وقتی که فرستاده عباس با این پیام به سوی او بازگشت، عباس گفت: غفران الهی نثار فرزند برادرم که البته او آمرزیده است . به راستی که نظر او بدون اشکال و صحیح است . برای عبد المطلب فرزندی با برکت‏تر از علی علیه السلام زاده نشد، مگر پیامبر صلی الله علیه و آله . . . (۶).
آهنگ جدایی
آن گاه که فاطمه زهرا علیها السلام احساس کرد زمان رحلتش فرا رسیده است، در حالی که در بستر بیماری آرمیده بود خطاب به علی علیه السلام فرمود: «یا ابن عم، انه قد نعیت الی نفسی واننی لا اری ما بی الا اننی لاحق بابی ساعه بعد ساعه وانا اوصیک باشیاء فی قلبی; ای پسر عمو! خبر مرگ به من رسیده و آنگونه که در می‏یابم پس از اندک زمانی، به پدرم ملحق می‏شوم، آنچه را در دل دارم به تو وصیت می‏کنم .»
علی علیه السلام به فاطمه علیها السلام فرمود: «اوصینی بما احببت‏یا بنت رسول الله; ای دخت رسول خدا! آنچه دوست داری وصیت کن .»
آنگاه علی علیه السلام کنار سر فاطمه علیها السلام نشست و به آنان که در اتاق بودند فرمود بیرون روند . سپس فاطمه علیها السلام به علی علیه السلام فرمود: «یا ابن عم! ، ما عهدتنی کاذبه ولاخائنه ولا خالفتک منذ عاشرتنی; ای پسر عمو! از روزی که با من زندگی کردی، از من دروغ و خیانت ندیدی و هیچ گاه با تو مخالفت ننمودم .»
و علی علیه السلام در پاسخش چنین گفت: «معاذ الله انت اعلم بالله وابر واتقی واکرم واشد خوفا من الله [من] ان اوبخک بمخالفتی . قد عز علی مفارقتک وتفقدک، الا انه امر لابد منه . والله جددت علی مصیبه رسول الله وقد عظمت وفاتک وفقدک فانا لله وانا الیه راجعون من مصیبه ما افجعها وآلمها وامضها واحزنها، هذه والله مصیبه لا عزاءلها ورزیه لا خلف لها; نه، هرگز! تو نسبت‏به خداوند آگاه‏تر، نیکوکارتر، پرهیزگارتر، گرامی‏تر، و خائف‏تر از آن هستی که تو را به عنوان مخالفت‏با من سرزنش کنم . جدایی و فقدان تو برای من بسیار سخت است . ولی چه باید کرد که چاره‏ای برای مرگ نیست . سوگند به خدا، مصیبت رسول خدا برای من تازه شد و وفات و فقدان تو، [برای من] بسیار بزرگ [و دشوار] است . پس «انا لله وانا الیه راجعون‏» از مصیبتی که بسیار دلخراش و دردناک و دشوار و اندوه آور است . به خدا قسم! این مصیبتی است که تسلیت [و آرامش] ندارد و حادثه جانسوزی است که جبران‏ناپذیر است . »
سپس مدتی با هم گریستند و علی علیه السلام سر فاطمه علیها السلام را به سینه چسبانید و فرمود: «اوصینی بما شئت فانک تجدنی فیما امضی کما امرتنی به واختار امرک علی امری; آنچه می‏خواهی وصیت کن، همانا مرا آن گونه خواهی یافت که به وصیت تو بخوبی عمل کنم و امر تو را بر امر خودم مقدم می‏دارم .»
سپس فاطمه علیها السلام به بیان وصایای خود پرداخت (۷).
آغاز جدایی
پس از شهادت حضرت زهرا علیها السلام، امام حسن علیه السلام و امام حسین علیه السلام از شهادت مادر خود با خبر شدند، اسماء به حسنین علیهما السلام گفت: به نزد پدرتان علی علیه السلام روید و خبر شهادت فاطمه علیها السلام را به او رسانید . حسنین علیهما السلام از خانه بیرون آمدند و در حالی که فریاد می‏زدند: «یا محمداه! یا احمداه! الیوم جدد لنا موتک اذ ماتت امنا» ، وارد مسجد شدند و علی علیه السلام را که در مسجد بود، از شهادت فاطمه علیها السلام آگاه نمودند . علی علیه السلام با شنیدن این خبر، آنچنان دگرگون شد که بی حال افتاد . آب به صورتش پاشیدند و به حال آمد . با سوز و گداز فرمود: «بمن العزاء یا بنت محمد کنت‏بک اتعزی ففیم العزاء من بعدک; ای دختر محمد صلی الله علیه و آله! به چه کسی خود را تسلیت دهم. [تا زنده بودی] مصیبتم را به تو تسلیت می‏دادم، اکنون پس از تو چگونه آرام و قرار گیرم؟ (۸) » 
در سوگ یار
علی علیه السلام پس از به خاک سپاری یار دیرینه و همراه روزگار خوشی‏ها و تلخی‏های خود، در کنار تربت آن عزیز، با رسول خدا چنین درد دل کرد:«انا لله وانا الیه راجعون‏»
ای پیغمبر خدا! از من و از دخترت که به دیدن تو آمده و در کنار تو زیر خاک خفته است، بر تو درود باد! همان که خداوند سرعت ملحق شدنش به تو را اختیار کرد . ای رسول خدا! پس از دختر برگزیده‏ات شکیبایی من به پایان رسیده و خویشتن داری من به خاطر سیده زنان جهان از دست رفته است . اما برای من پیروی از سنت تو [که همان صبر باشد] در جدایی تو موجب تسلیت است [ . ای پیامبر خدا!] تو را به دست‏خود در دل خاک سپردم! و تو بر روی سینه من جان دادی! آری، قرآن خبر داده است که همه از خدائیم و به سوی او باز می‏گردیم . اکنون امانت‏به صاحبش رسید، و آنچه در گرو بود گرفته شد و زهرا از دست رفت [ . پس از او] آسمان و زمین زشت می‏نماید و هیچگاه اندوه دلم نمی‏گشاید و شبم بی خواب است و غم از دلم نمی‏رود، تا خدا مرا در جوار تو ساکن گرداند .
[مرگ زهرا] ضربتی بود که دل را خسته و غصه را پیوسته گردانید، چه زود جمع ما به پریشانی کشیده شد . شکایت [خود را] به خدا می‏برم و دخترت خواهد گفت که امتت پس از تو با وی چه ستم‏ها کردند . آنچه خواهی از او بپرس و احوال را از او جویا شو . تا سر دل بر تو گشاید و خونی که خورده است‏بیرون آید . او به زودی خواهد گفت و خدا که بهترین داور است [میان او و ستمکاران داوری] نماید .
[سلامی که به تو می‏دهم] سلام وداع کننده است نه از روی ملالت و کسالت . اگر می‏ورم ملول [و خسته جان] نیستم و اگر می‏مانم به وعده خدا بد گمان نیستم، به خاطر وعده‏ای که خداوند به شکیبایان داده است . در انتظار پاداش می‏مانم که شکیبایی نیکوتر است .
اگر بیم چیرگی ستمکاران نبود برای همیشه در کنار قبرت می‏ماندم و در این مصیبت‏بزرگ چون فرزند مرده جوی اشک از دیدگانم می‏راندم .
خدا گواه است که دخترت پنهانی به خاک می‏رود و در حالی که هنوز روزی چند از مرگ تو نگذشته، و نام تو از زبان‏ها نرفته، حق او برده می‏شود و از میراث او منع می‏شود .
ای رسول خدا! شکایت را به سوی خدا می‏برم و دل را به یاد تو خوش می‏دارم، که درود خدا بر تو باد و سلام و رضوان خدا بر فاطمه . (۹) »
وقتی آن حضرت از دفن فاطمه‏۳ فراغت‏یافت‏بر سر قبر او ایستاد و این دو بیت را انشاء کرد:
لکل اجتماع من خلیلین فرقه
وکل الذی دون الممات قلیل
وان افتقادی واحدا بعد واحد
دلیل علی ان لا یدوم خلیل (۱۰)
«جمع هر دو دوست را پریشانی است و هر چیز جز مرگ ناچیز است . اینکه من یکی را پس از دیگری از دست می‏دهم، نشان آن است که هیچ دوستی جاوید نمی‏ماند .»
مرا شفاعت این پنج تن بسنده بود
که روز محشر بدین پنج تن رسانم تن
بهین خلق و برادرش و دختر و دو پسر
محمد و علی و فاطمه حسین و حسن (۱۱)
آن روز در آن هول و فزع بر سر آن جمع
پیش شهدا دست من و دامن زهرا
تا داد من از دشمن اولاد پیمبر
بدهد بتمام ایزد دادار تعالی (۱۲)
_____________________________________
۱) نهج البلاغه، نامه ۲۸، ترجمه دکتر شهیدی .
۲) اشاره به جمله رسول خدا صلی الله علیه و آله است . وقتی آن حضرت پس از جنگ بدر دستور کشتن عقبه بن ابی معیط را داد، عقبه گفت: «من للصبیه یا محمد; چه کسی برای کودکان خواهد ماند؟» حضرت فرمود: «النار; آتش .»
۳) ام جمیل، خواهر ابوسفیان، زن ابولهب و عمه معاویه بود .
۴) بحار الانوار، ج‏۴۳، ص‏۱۱۷ و ۱۳۳ .
۵) حلیه الاولیاء، ج‏۲، ص‏۴۱; بحار الانوار، ج‏۴۳، ص‏۸۲ .
۶) بحار الانوار، ج‏۴۳، ص‏۲۱۰ و ۲۱۱ .
۷) بیت الاحزان، محدث قمی، با ترجمه محمدی اشتهاردی، ص‏۲۴۱; بحار الانوار، ج‏۴۳، ص‏۱۹۱ .
۸) همان، ص‏۲۴۹ .
۹) اصول کافی، ج‏۱، ص‏۴۵۸و۴۵۹; بحار الانوار، ج‏۴۳صص ۱۹۴ و ۱۹۳ .
۱۰) الاخبار الموفقیات، زبیر ابن بکار، ص‏۱۹۴ .
۱۱) غضائری رازی .
۱۲) ناصر خسرو

منبع : تبیان

 نظر دهید »
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
  • ...
  • 6
  • ...
  • 7
  • 8
  • 9
  • 10
  • 11

موضوعات

  • همه
  • قرآني
    • معاد
  • علمی
  • نيم نگاه
  • تلنگر
  • بشنو از نی...
  • خواست بزنه جونه
خرداد 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
          1 2
3 4 5 6 7 8 9
10 11 12 13 14 15 16
17 18 19 20 21 22 23
24 25 26 27 28 29 30
31            

آخرین قاصدک

  • خانه
  • اخیر
  • آرشیوها
  • موضوعات
  • آخرین نظرات

موضوعات

  • همه
  • قرآني
    • معاد
  • علمی
  • نيم نگاه
  • تلنگر
  • بشنو از نی...
  • خواست بزنه جونه

آخرین نظرات

  • نسیم دوست در چگونه باشیم
  • محمدی  
    • مدرسه علمیه زهرائیه سلام الله علیها «نجف آّباد»
    در یکی از دوستان اهل سنت: چون علی (ع) دخترش را به ازدواج خلیفه‌ی دوم درآورد، یا فدک و ماجرای خانه‌ی فاطمه صحت ندارد و یا آنان آشتی کرده و ماجرای کربلا دروغ است؟
  • محمدی  
    • مدرسه علمیه زهرائیه سلام الله علیها «نجف آّباد»
    در یکی از دوستان اهل سنت: چون علی (ع) دخترش را به ازدواج خلیفه‌ی دوم درآورد، یا فدک و ماجرای خانه‌ی فاطمه صحت ندارد و یا آنان آشتی کرده و ماجرای کربلا دروغ است؟
  • موسسه آموزش عالی حوزوی معصومیه (خواهران)  
    • معصومیه خواهران قم
    در چرا حضرت علی (ع) به رغم برخورداری از قدرت بدنی کافی، در مقابل ظلم به حضرت زهراء علیهاالسلام کاری نکرد؟
  • موسسه آموزش عالی حوزوی معصومیه (خواهران)  
    • معصومیه خواهران قم
    در چرا حضرت علی (ع) به رغم برخورداری از قدرت بدنی کافی، در مقابل ظلم به حضرت زهراء علیهاالسلام کاری نکرد؟
  • موسسه آموزش عالی حوزوی معصومیه (خواهران)  
    • معصومیه خواهران قم
    در چگونه باشیم
  • موسسه آموزش عالی حوزوی معصومیه (خواهران)  
    • معصومیه خواهران قم
    در چگونه باشیم
  • جباری معز  
    • مدرسه علمیه فاطمیه قروه در جزین
    در بیانات گهربار امام حسن (ع)درباره حضرت فاطمه(س)
  • جباری معز  
    • مدرسه علمیه فاطمیه قروه در جزین
    در بیانات گهربار امام حسن (ع)درباره حضرت فاطمه(س)
  • موسسه آموزش عالی حوزوی معصومیه (خواهران)  
    • معصومیه خواهران قم
    در چرا حضرت علی (ع) به رغم برخورداری از قدرت بدنی کافی، در مقابل ظلم به حضرت زهراء علیهاالسلام کاری نکرد؟
  • چله های انتظار  
    • http://deleshir.blogfa.com>
    در چگونه باشیم
  • الزهرا (س) نصر  
    • الزهرا(س) نصر
    در چگونه باشیم
  • عصمت محمدی احمدابادی  
    • حضرت زهرا(س)احمدآباد
    در الگوی ولایت مداری حضرت زهرا(س)درعصرظهور
  • fakhre batha  
    • محدثه اصفهان
    در کوثر تمام نشدنی
  • پشتیبانی 2 کوثر بلاگ  
    • ختم قرآن کریم در ماه مبارک رمضان
    • آتش بس
    • کل یوم عاشورا و کل ارض کربلا
    در اشتی با امام عصر
  • مدرسه علمیه فاطمة الزهراء (سلام الله علیها) نائین  
    • فاطمة الزهرا نایین
    در خیلی عقبیم!!
  • صداقتی  
    • سرو
    در خیلی عقبیم!!
  • الزهرا (س) نصر  
    • الزهرا(س) نصر
    در خیلی عقبیم!!
  • fakhre batha  
    • محدثه اصفهان
    در فاطمه بانوی ناشناخته !
  • الزهرا (س) نصر  
    • الزهرا(س) نصر
    در فاطمه بانوی ناشناخته !

آرشیوها

  • اردیبهشت 1391 (2)
  • فروردین 1391 (9)
  • اسفند 1390 (25)
  • بهمن 1390 (5)
  • دی 1390 (6)
  • آذر 1390 (5)
  • بیشتر...
  • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
  • تماس